عالَمِ آخرت

به دیوار تکیه نکن ﻣﯿﺮﯾﺰﺩ... ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺗﮑﯿﻪ ﻧﮑﻦ، ﻣﯿﻤﯿﺮﺩ... ﺗﻨﻬﺎ خدﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ...

عالَمِ آخرت

به دیوار تکیه نکن ﻣﯿﺮﯾﺰﺩ... ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺗﮑﯿﻪ ﻧﮑﻦ، ﻣﯿﻤﯿﺮﺩ... ﺗﻨﻬﺎ خدﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ...

عالَمِ آخرت

الهـــــی چه عزتی دارد
اینکه بنـــــده ی تو باشم
و چه فخــری بالاتر از اینکه
تو خـــــدای من باشی
تو آنگونه خدایی هستی که من دوســـــت دارم
پس از من آن بنده ای را بساز که
تــو دوســـــت داری...

۴۰ مطلب با موضوع «احادیث 5» ثبت شده است

امام صادق علیه‏ السلام فرمود: امیرالمؤمنین(ع) براى مرتبه دوم مردم را به جنگ معاویه برانگیخت چون مردم انجمن گشتند بسخنرانى برخاست و فرمود: ستایش خدایی را است که یگانه و یکتا و بی نیاز و تنهاست، بود او از چیزى نیست و آفرینشش از چیزى نبوده، تنها با قدرتى آفریده که بسبب آن از همه چیز جدا شده و همه چیز از او جدا گشته است، براى او صفتیکه بدان توان رسید نباشد و حدیکه براى آن مثل آورند نیست آرایش لغتها از توصیف او ناتوان و ستودنهاى گوناگون در آنجا گم گشته و حیران است: راههاى عمیق اندیشه نسبت بملکوت او سرگردان و تفاسیر جامع از نفوذ در علمش بریده گشته، پرده ‏هاى ناپیدا نزد کنه پنهانش حایل شده و خردهاى تندرو نسبت بمطالب دقیق در نزدیکترین در جاتش گم گشته، پر برکت باد خدائیکه دوربینى همتها به او نرسد و زیرکیهاى عمیق او را در نیابد، متعالى است آنکه وقت قابل شماره و عمر دراز و صفت محدود ندارد (عمر دراز براى کسى است که دورانش پایان داشته باشد) منزه باد آنچنان خدائیکه نه آغازى دارد که از آن شروع شود و نه انجامیکه به آن پایان یابد و نه آخریکه در آنجا نابود گردد. او منزه است، او چنانستکه که خود را، وصف کنندگان بستایش او نرسند، همه چیز را هنگام آفرینش محدود ساخت تا از همانندى خودش (که محدود نیست) جدا باشند و او از همانندى آنها جدا باشد در چیزها درون نشده تا بتوان گفت در آنها جا دارد و از آنها دور نگشته تا بتوان گفت او از آنها بیگانه است و از آنها بر کنار نگشته تا توان گفت: در کجاست، ولى خداى سبحان علمش همه چیز را فرا گرفته و صنعش آنها را محکم ساخته و یادش آنها را شماره کرده، پنهانی هاى هواى ناپیدا (مانند امواج و برق و قواى ناقل صدا) و پوشیده‏هاى نهان تاریکى شب و آنچه در آسمانهاى بالا و زمینهاى پائین است از او نهان نیست، براى هر چیزى از جانب او نگهبان و گماشته ‏ایست و چیزى نیست جز اینکه بچیز دیگر احاطه دارد و آنکه بهمه احاطه کنندگان احاطه دارد خداى یگانه یکتاى بی نیازیست که گردش زمان دگرگونش نسازد و ساختن هیچ چیز او را خسته نکند، فقط به آنچه خواهد گوید: باش موجود شود، آنچه را آفریده بدون نمونه قبلى و بدون رنج و تلاش اختراع نموده، هر کسى که چیزى سازد آن را از ماده ‏اى سازد و خدا بی ‏ماده ساخته است، هر دانشمندى پس از نادانى دانا گشته و خدا نادان نبوده و دانش نیاموخته علمش بهمه چیز پیش از بودن آنها احاطه کرده و از پیدایش آنها علمش افزون نگشته، علم او به آنها پیش از پدید آمدنشان چون علم اوست به آنها پس از پدید آوردنشان، چیزها را نیافریده تا سلطنتش استوار شود یا بیم نابودى و کاهشش برود یا در برابر مخالف ستیزه ‏گر و همانند افزودن طلب و انبار گردنکش کمک گیرد بلکه همه آفریدگان پروریده و بندگان سر بزیرند. 
منزه باد خدائیکه آفرینش آنچه اختراع کرده و سرپرستى آنچه آفریده برنجش نینداخته، از ناتوانى و خستگى نیست که به همین قدر که آفریده اکتفا کرده (بلکه در آفرینش بیش از این مقدار حکمت و مصلحت ندیده) آنچه را آفریده دانسته و آنچه را بصلاح دانسته آفریده است و اثر اندیشه و علم پیدا شده‏ اى نبوده که در آفرینش خطا نکرده، و آنچه را نیافریده بواسطه تردیدش نبوده بلکه آفرینش او قضاء و فرمانیست ناگسستنى و دانشى است محکم و فرمانیست استوار، بربوبیت یگانه گشته و خود را بیگانگى مخصوص گردانیده و بزرگوارى مخصوص است، از گرفتن فرزندان برتر است و از آمیزش زنان پاکیزه، و مقدس است، از همسایگى انبازان عزیز و والاست در آنچه آفریده ضدى ندارد و در آنچه مالک شده همانندى ندارد؟ هیچکس در ملک او شریک نگشته، یگانه و یکتا و بی نیاز است، نابود کننده همیشگى و جایگزین پایان است (هر دراز عمرى را خدا نابود کند و خودش همیشه باقیست) آنکه همیشه بوده و همیشه باشد، یگانه است و ازلى پیش از آغاز روزگار بوده و پس از گذشت امور باشد، نابود نگردد، و تمام نشود، بدینگونه پروردگارم را میستایم، شایسته پرستشى جز خدا نیست شگفتا از بزرگى که چه بزرگست و از والائى که چقدر والاست و از عزیزى که چه اندازه عزیز است و از آنچه ستمگران درباره‏اش گویند بلندى بسیار دارد (ثقة الاسلام کلینى ره فرماید) این خطبه از خطبه ‏هاى مشهور آن حضرت است و از زیادى شهرت عامه مردم آنرا کوچک شمرده‏ اند در صورتیکه همین خطبه براى کسیکه علم توحید جوید کافى است اگر در آن بیندیشد و آنرا بفهمد، زیرا اگر تمام جن و انس جز پیغمبران همزبان شوند که توحید را مانند آنچه آن حضرت پدر و مادرم فدایش فرموده بیان کنند نتوانند و اگر بیان آن حضرت علیه ‏السلام نبود مردم نمی‏دانستند چگونه در راه توحید قدم بردارند .



اصول کافى جلد 1 صفحه: 182 روایة: 4 

احمدعلی بابادی

فضیل گوید: از امام صادق علیه ‏السلام راجع بقول خداى عز و جل (کرسى خدا آسمانها و زمینها را در بر داردپرسیدم فرمود: اى فضیل همه چیز در کرسى است، آسمانها و زمین و همه چیز در کرسى است (و عرش بر کرسى و همه چیز احاطه دارد). 



اصول کافى جلد 1 صفحه: 179 روایة: 3

احمدعلی بابادی

جاثلیق از امیرالمؤمنین علیه‏ السلام پرسید و گفت: بمن بگو آیا خداى عز و جل عرش را حمل میکند یا عرش او را حمل می‏نماید؟ حضرت فرمود: خداى عز و جل حامل عرش و آسمانها و زمین و آنچه در آنها و میان آنهاست میباشد و این گفتار خود خداى عز و جل است (آیه41 سوره فاطر) (خدا آسمانها و زمین را نگه میدارد که نیفتد جز او هیچکس نگهشان نمیدارد و او بردبار و آمرزنده است. جاثلیق گفت: پس چگونه خدا فرماید (آیه17 سوره الحاقة) در آنروز هشت نفر عرش پروردگار ترا در بالایشان حمل کنند و شما گفتى خدا عرش و آسمانها و زمین را حمل کند. حضرت فرمود: همانا خداى تعالى عرش را از چهار نور آفرید: نور سرخى که هر سرخى از آن سرخى گرفت و نور سبزیکه هر سبزى از آن سبزى یافت و نور زردیکه هر زردى از آن زردى گرفت و نور سفیدیکه هر سفیدى از آن سفید شد و آن دانشى است که خدا به حاملین عطا فرموده است و آن نوریست از عظمت او، پس خدا به سبب عظمت و نورش دلهاى مؤمنان را بینا کرده و بهمان سبب نادانان با او دشمنى کرده و بهمان سبب تمام مخلوق او که در آسمانها و زمینند با اعمال مختلف و دینهاى همانند بسویش وسیله جویند آنها که از طریقیکه خود او تعیین کرده رفتند بحق رسیدند و کسانیکه بفکر خود و تقلید گمراهان تکیه کردند گمراه شدند و بت و خورشید و ماه و ستاره و امثال آنرا پرستیدند بنابراین همگى محمولند و خدا آنها را به سبب نور و عظمت و قدرتش حمل کند و آنها بر زیان و سود و مرگ و زندگى و برخاستن از گور خود توانائى ندارند، همه چیز محمولست و خداى تبارک و تعالى آسمان و زمین و آنچه را به آنها احاطه دارد از افتادن نگهدارد و خداست زندگى هر چیز و روشنى هر چیز، منزهست و برترى بزرگى دارد از آنچه بنا حق گویند. جاثلیق گفت: بمن خبر ده که خدا در کجاست؟ امیرالمؤمنین فرمود، او اینجاست و اینجا و بالا و پائین و محیط بر ما و همراه ما چنانکه فرماید (رازگوئى میان سه نفر نباشد جز این که خدا چهارمین آنها و نه میان پنج نفر جز اینکه او ششمین آنها و نه کمتر از این و نه بیشتر باشد جز اینکه هر کجا باشند خدا با آنهاست)بنابراین کرسى به آسمانها و زمین و فضا و زیر خاک احاطه دارد و اگر به گفتارت آواز بردارى او راز و پنهانت را از آنرا میداند و همین است معنى قول خداى تعالى (آیه255 سوره البقرة) کرسى خدا آسمانها و زمین را فرا گرفته و نگهداشتن بر او سنگینى نمیکند و او والا و بزرگست، پس کسانیکه عرشرا حمل کنند دانشمندانى هستند که خدا علم خود را به آنها عطا فرموده و آنچه خدا در ملکوتش آفریده و به برگزیدگان و خلیلش ابراهیم علیه ‏السلام نموده از این چهار نور بیرون نیست که فرموده است (آیه75 سوره الأنعام) (بدینسان ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نمودیم و براى اینکه از اهل یقین باشد (چگونه ممکن است حاملین عرش خدا را حمل کنند با آنکه بسبب زندگى او دلهاى ایشان زنده گشته و بسبب نور او بمعرفتش راهنمائى شده ‏اند.



اصول کافى جلد 1 صفحه: 175 روایة: 1

احمدعلی بابادی

ابوبصیر گوید: امام صادق علیه‏السلام فرمود: هر کس معتقد شود که خدا از چیزیست یا در چیزیست کافر است، عرض کردم برایم توضیح دهید فرمود: مقصودم این است چیزى او را فرا گیرد یا او را نگهدارد یا چیزى بر او پیشى گیرد. و در روایت دیگریست: هر که گمان کند خدا از چیزیست، او را پدید آمده قرار داده و هر که گمان کند در چیزیست، او را در حصار قرار داده و هر که گمان کند بر چیزیست، او را قابل حمل قرار داده.



اصول کافى جلد 1 صفحه: 173 روایة: 9 

احمدعلی بابادی

جمیع گوید: امام صادق علیه السلام از من پرسید: معنى الله اکبر چیست؟ عرض کردم خدا بزرگتر از همه چیز است، فرمود: مگر آنجا چیزى بود که خدا بزرگتر از آن باشد، عرض کردم: پس چیست؟ فرمود: خدا بزرگتر از آنستکه وصف شود. 


اصول کافى جلد 1 صفحه: 159 روایة: 9 

احمدعلی بابادی

مردى خدمت امام صادق علیه السلام عرض کرد: الله اکبر (خدا بزرگتر است) فرمود، خدا از چه بزرگتر است؟ عرض کرد: از همه چیز، فرمود: خدا را محدود ساختى، عرض کرد: پس چه بگویم؟ فرمود: بگو خدا بزرگتر از آنستکه وصف شود.


اصول کافى جلد 1 صفحه: 159 روایة: 8 

احمدعلی بابادی

ابن ابى یعفور گوید: از حضرت صادق علیه السلام راجع به قول خدا (او اول و آخر استپرسیدم و گفتم. معنى اول را فهمیدم و اما آخر را شما تفسیرش را برایم بیان کنید. فرمود: هر چیز جز پروردگار جهانیان نابود شود و دگرگون گردد یا نابودى و دگرگونى از خارج به او راه یابد یا رنگ و شکل و وصفش عوض شود و از زیادى بکمى و از کمى به زیادى گراید، تنها اوست که همیشه به یک حالت بوده و باشد اوست اول و پیش از هر چیز و اوست آخر براى همیشه، صفات و أسماء گوناگون بر او وارد نشود چنانکه بر غیر او وارد شود، مانند انسان که گاهى خاک و گاهى گوشت و خون و گاهى استخوان پوسیده و نرم شده است و مانند غوره خرما که گاهى بلح و گاهى بسر و گاهى خرماى تازه و گاهى خرماى خشک است که اسماء و صفات مختلف بر آن وارد شود و خداى عز وجل بخلاف آنست -.


اصول کافى جلد 1 صفحه: 156 روایة: 5

احمدعلی بابادی

هشام بن حکم از امام صادق علیه السلام راجع به اشتقاق اسماء خدا پرسید، الله از چه مشتق است؟ فرمود: اى هشام الله مشتق از اله (پرستش شده) است و پرستش شده شایسته پرستشى لازم دارد، و نام غیر صاحب نام است کسیکه تنها نام را بدون صاحب نام پرستد کافر گشته و در حقیقت چیزى نپرستیده است و هر که نام و صاحب نام است را پرستد مشرک گشته و دو چیز پرستیده است و کسیکه صاحب نامرا پرستد نه نام را آنست یکتا پرستى، اى هشام فهمیدى؟ عرض کردم: توضیح بیشترى برایم دهید، فرمود: خدا را نود و نه نام است اگر نام همان صاحب نام باشد باید هر اسمى از آنها معبودى باشد، ولى خدا معنى (و ذات یگانه) ایستکه همه این اسماء بر او دلالت کند و همه غیر او باشند، اى هشام نان اسم خوردنی‏ست و آب اسم آشامیدنى و جامه اسم پوشیدنى و آتش اسم سوختنى، فهمیدى اى هشام بطوریکه بتوانى دفاع کنى و بر دشمنان ما که با خدا دیگرى را شریک گرفته‏ اند در مباحثه غلبه کنى؟ عرض کردم آرى، فرمود اى هشام خدایت به آن سود دهد و بر آن پا بر جایت دارد، هشام گوید: از زمانیکه از آن مجلس بر خاستم دیگر در بحث توحید کسى بر من غلبه نکرد.


اصول کافى جلد 1 صفحه: 155 روایة: 2

احمدعلی بابادی

زرارة گوید از امام صادق علیه السلام راجع به حلال و حرام پرسیدم فرمود: حلال محمد همیشه تا روز قیامت حلال است و حرامش همیشه تا روز قیامت حرام، غیر حکم او حکمى نیست و جز او پیغمبرى نیاید و على علیه السلام فرمود هیچ کس بدعتى ننهاد جز آنکه به سبب آن سنتى را ترک کرد.


اصول کافى جلد 1 صفحه: 75 روایة: 19

احمدعلی بابادی

امیرالمؤمنین علیه السلام در بعضى از سخنرانی هایش میفرمود: بدانید کسیکه از سخن ناحقیکه به او گویند از جا کنده شود عاقل نیست، و آنکه به ستایش نادان خرسند گردد حکیم نیست، مردم فرزند کارهاى نیکشانند و ارزش هر کس به اندازه کاریست که بخوبى انجام دهد، سخن علمى گوئید تا ارزشتان هویدا شود.



اصول کافى جلد 1 صفحه: 64 روایة: 14


احمدعلی بابادی

امام صادق علیه السلام فرمود: منزلت مردم را به اندازه روایتى که از ما می‏کنند بشناسید. (هر که بیشتر و بهتر روایت کند مقامش بالاتر است).


اصول کافى جلد 1 ص :64 روایة: 13

احمدعلی بابادی

هشام گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: حق خدا بر مردمان چیست! فرمود اینکه آنچه دانند بگویند و از آنچه ندانند باز ایستند، چون چنین کنند حق خدا را به او پرداخته ‏اند. (از علم خود مضایقه نکنند و ندانسته چیزى نگویند).



اصول کافى جلد 1 ص :64 روایة: 12


احمدعلی بابادی

امام صادق علیه السلام می‏فرمود: همه علم مردم را در چهار چیز یافتم: اول اینکه پروردگار خود را بشناسى. دوم اینکه بدانى با تو چه کرده (بخلقت موزون و حکیمانه ‏ات و نعمت عقل و حواس و ارسال رسل و انزال کتب پى ببرى) سوم اینکه بدانى او از تو چه خواسته است، چهارم اینکه بدانى چه چیز تو را از دینت خارج میکند (گناهان و موجبات شرک و ارتداد را بشناسى).


اصول کافى جلد 1 صفحه: 63 روایة: 11

احمدعلی بابادی

امام صادق علیه السلام فرمود:چون عالم را دنیا دوست دیدید او را نسبت به دینتان متهم دانید (بدانید دینداریش حقیقى نیست) زیرا دوست هر چیزى گرد محبوبش می گردد، و فرمود خدا به داود وحى فرمود که: میان من و خودت عالم فریفته دنیا را واسطه قرار مده که ترا از راه دوستیم بگرداند زیرا که ایشان راهزنان بندگان جویاى منند، همانا کمتر کارى که با ایشان کنم اینستکه شیرینى مناجات مرا از دلشان بر کنم.


اصول کافى جلد 1 صفحه: 58 روایة: 4
احمدعلی بابادی

امام صادق علیه السلام مى‏فرمود: هر که بدون بصیرت عمل کند مانند کسى است که بیراهه میرود هر چند شتاب کند از هدف دورتر گردد.


کتاب کافى جلد 1 ص :54 روایة: 1

احمدعلی بابادی

رسول خدا (ص) فرمود: با یکدیگر مذاکره و ملاقات و گفتگو کنید زیرا حدیث صیقل دلهاست همانا دلها مانند شمشیر زنگار میگیرد و صیقل آنها حدیث است.


اصول کافى جلد 1 صفحه: 50 روایة: 8

احمدعلی بابادی

یکى از اصحاب گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم که مردى آبله‏دار جنب شده بود او را غسل دادند و مرد، فرمود: او را کشتند! چرا نپرسیدند، همانا دواى نفهمى پرسش است.


اصول کافى جلد 1 ص :49 روایة: 1

احمدعلی بابادی

رسول خدا فرمود: همنشینى با اهل دین شرف دنیا و آخرتست. 


اصول کافى جلد 1 صفحه: 49 روایة: 4 

احمدعلی بابادی

 رسول خدا فرمود: حواریین به عیسى علیه السلام گفتند یا روح ‏الله با که بنشینیم فرمود: با کسیکه دیدارش شما را بیاد خدا اندازد و سخنش دانشتان را زیاد کند و کردارش شما را به آخرت تشویق کند.


اصول کافى جلد 1 ص :48 روایة: 3

احمدعلی بابادی

موسى بن جعفر علیهم االسلام فرمود: گفتگوى با عالم در خاکروبه بهتر از گفتگوى با جاهل است روى تشکها.


اصول کافى جلد 1 صفحه: 48 روایة: 2

احمدعلی بابادی

امام فرماید: لقمان به پسرش گفت: پسر عزیزم همنشین را از روى بصیرت انتخاب کن. اگر دیدى گروهى خداى عزوجل را یاد مى‏کنند با ایشان بنشین که اگر تو عالم باشى علمت سودت بخشد و اگر جاهل باشى ترا بیاموزند و شاید خدا بر آنها سایه رحمت اندازد و ترا هم فرا گیرد. و چون دیدى گروهى بیاد خدا نیستند با آنها منشین زیرا اگر تو عالم باشى علمت سودت ندهد و اگر جاهل باشى نادانترت کنند و شاید خدا بر سرشان کیفرى آرد و ترا هم فرا گیرد.


اصول کافى جلد 1 صفحه: 48 روایة: 1

احمدعلی بابادی

امام صادق علیه السلام فرمود: مرگ هیچ کس نزد شیطان محبوب‏تر از مرگ عالم نیست.


6 اصول کافى جلد 1 ص :46 روایة: 1

احمدعلی بابادی

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: اى طالب علم همانا عالم را سه علامت است: علم و خویشتندارى و خاموشى. و عالم نما را سه علامت است با نافرمانى نسبت به مافوق خود کشمکش کند و بوسیله چیرگى به زیر دست خود ستم کند. و از ستمکاران پشتیبانى نماید.


اصول کافى جلد 1 صفحه: 45 روایة: 7

احمدعلی بابادی

امام علیه السلام از عیسى بن مریم نقل میکند که او گفت: اى گروه حواریون: مرا به شما حاجتى است، آن را برآورید: گفتند حاجتت رواست یا روح الله! پس برخاست و پاهاى ایشان را بشست، آنها گفتند: ما به شستن سزاورتر بودیم یا روح الله فرمود: همانا سزاروارترین مردم به خدمت نمودن عالم است من تا این اندازه تواضع کردم تا شما پس از من در میان مردم چون من تواضع کنید سپس عیسى علیه السلام فرمود: بناى حکمت بوسیله تواضع ساخته شود نه بوسیله تکبر چنانچه زراعت در زمین نرم میروید نه در کوه.


اصول کافى جلد 1 صفحه: 45 روایة: 6

احمدعلی بابادی

امام رضا(ع) فرمود: از نشانه‏ هاى فهمیدن دین خویشتندارى و خاموشى است.


اصول کافى جلد 1 صفحه: 45 روایة: 4

احمدعلی بابادی

حَفْصِ بْنِ غِیَاث گوید امام صادق علیه السلام به من فرمود: هر که براى خدا علم را بیاموزد و بدان عمل کند و به دیگران بیاموزد در مقامهاى بلند آسمانها عظیمش خوانند و گویند: آموخت براى خدا، عمل کرد براى خدا، تعلیم داد براى خدا.


اصول کافى جلد 1 ص :43 روایة: 6

احمدعلی بابادی

امام چهارم علیه السلام فرمود: اگر مردم بدانند در طلب علم چه فایده‏ ایست آن را میطلبند اگر چه با ریختن خون دل و فرو رفتن در گردابها باشد. خداوند تبارک و تعالى به دانیال وحى فرمود که: منفورترین بندگان من نزد من نادانى است که حق علما را سبک شمرد و پیروى ایشان نکند و محبوبترین بندگانم پرهیزکارى است که طالب ثواب بزرگ و ملازم علماء و پیرو خویشتن‏داران و پذیرنده حکما باشد.


اصول کافى جلد 1 صفحه: 43 روایة: 5

احمدعلی بابادی

حضرت باقر علیه السلام فرمود: هرکه به مردم درى از هدایت آموزد مثل پاداش ایشان دارد بدون اینکه از پاداش آنها چیزى کم شود و کسى که به مردم درى از گمراهى آموزد مثل گناه ایشان دارد بدون اینکه از گناه آنها چیزى کم شود.


اصول کافى جلد 1 ص :43 روایة: 4

احمدعلی بابادی

ابو بصیر گوید شنیدم که امام صادق علیه السلام میفرمود: کسى که به دیگرى چیزى آموزد براى اوست مثل پاداش کسى که به آن عمل کند. عرض کردم: اگر باز به دیگرى آموزد همین پاداش براى او هست؟ فرمود: اگر به همه مردم بیاموزد همان ثواب درباره او جارى است، گفتم: اگر چه معلم بمیرد فرمود: اگر چه بمیرد.


اصول کافى جلد 1 ص :42 روایة: 3

احمدعلی بابادی

امام صادق علیه السلام فرمود: مردم سه دسته‏ اند دانشمند و دانشجو و خاشاک روى آب (که هر لحظه آبش به جانبى برد مانند مردمى که چون تعمق دینى ندارند هر روز به کیشى گروند و دنبال صدایى برآیند).


اصول کافى جلد 1 صفحه: 41 روایة: 2

احمدعلی بابادی

امیر مؤمنان علیه السلام میفرمود: پس از رسول خدا (ص) مردم به سه جانب روى آورند: 1- به عالمى که رهبرى خدایى داشت و خدا او را به آنچه میدانست از علم دیگران بی‏نیاز ساخته بود (قطعا این عالم خود آن حضرت بود و آن مردم سلمان و مقداد و ابوذر و امثال آنها) 2- به نادانى که مدعى علم بود و علم نداشت، به آنچه در دست داشت مغرور بود، دنیا او را فریفته بود و او دیگران را. 3- به دانش آموزى که دانش خود را از عالمى که در راه هدایت خدا و نجات گام برداشته پس آنکه ادعا کرد هلاکت شد و آنکه دروغ بست نومید گشت.


اصول کافى جلد 1 ص :41 روایة: 1

احمدعلی بابادی

معاویه بن عمار گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: مردى است که از شما روایت بسیار نقل کند و میان مردم انتشار دهد و آن را در دل مردم و دل شیعیانتان استوار کند و شاید عابدى از شیعیان شما باشد که در روایت چون او نباشد کدامیک بهترند؟ فرمود: آنکه احادیث ما را روایت کند و دلهاى شیعیانمان را استوار سازد از هزارعابد بهتر است.


اصول کافى جلد 1 ص :40 روایة: 9

احمدعلی بابادی

 امام باقر علیه السلام فرمود: عالمى که از علمش بهره برد (یا بهره برند) بهتر از هفتاد هزار عابد است.


اصول کافى جلد 1 ص: 40 روایة: 8



احمدعلی بابادی

حضرت صادق علیه السلام به بشیر فرمود: هر یک از اصحاب ما که فهم دین ندارد خیرى ندارد، اى بشیر هر مردى از ایشان که از نظر فهم دین بی‏نیاز نباشد به دیگران نیاز پیدا میکند و چون به آنها نیازمند شد او را در گمراهى خویش وارد کنند و او نفهمد.


اصول کافى جلد 1 ص :40 روایة: 6

احمدعلی بابادی

امام باقر علیه السلام فرمود: کمال انسان و نهایت کمالش دانشمند شدن در دین و صبر در بلا و اقتصاد در زندگى است.


اصول کافى جلد 1 ص :39 روایة: 4

احمدعلی بابادی

امام صادق علیه السلام فرمود: چون خدا خیر بنده‏اى خواهد او را در دین دانشمند کند.


اصول کافى جلد 1 صفحه: 39 روایة: 3

احمدعلی بابادی

امام صادق علیه السلام فرمود: مى‏خواهم با تازیانه بر سر اصحابم بزنند تا دین را خوب به فهمند.


اصول کافى جلد 1 ص :36 روایة: 8

احمدعلی بابادی

مفضل گوید از امام صادق علیه السلام شنیدم که می‏فرمود: بر شما باد که در دین خدا دانشمند شوید و صحراگرد نباشید زیرا آنکه در دین خدا دانشمند نشود خدا روز قیامت به او توجه نکند و کردارش را پاکیزه نشمارد.


اصول کافى جلد 1 ص :36 روایة: 7

احمدعلی بابادی

على بن أبى حمزه گوید شنیدم که حضرت صادق علیه السلام می‏فرمود دین را خوب بفهمید زیرا هر که دین را خوب نفهمد مانند صحراگرد است. خداوند در کتابش می‏فرماید (سوره التوبه آیه 122) تا در امر دین دانش اندوزند و چون بازگشتند قوم خود را بیم دهند شاید آنها بترسند.


اصول کافى جلد 1 صفحه: 36 روایة: 6

احمدعلی بابادی

امیر المؤمنین علیه السلام می‏فرمود: اى مردم بدانید کمال دین طلب علم و عمل بدانست، بدانید که طلب علم بر شما از طلب مال لازم‏تر است زیرا مال براى شما قسمت و تضمین شده. عادلى (که خداست) آنرا بین شما قسمت کرده و تضمین نموده و به شما میرساند ولى علم نزد اهلش نگهداشته شده و شما مأمورید که آنرا از اهلش طلب کنید، پس آنرا بخواهید.


کتاب کافى جلد 1 ص :35 روایة: 4

احمدعلی بابادی