خط
بخشی از خطبه 83- نهج البلاغه امام علی علیه السلام
شگفتیهای آفرینش انسان
مگر انسان، همان نطفه و خون نیم بند نیست که خدا او را در تاریکیهای رحم و خلافهای تو در تو، پدید آورد تا به صورت چنین در آمد، سپس کودکی شیرخوار شد، بزرگتر و بزرگتر شده تا نوجوانی رسیده گردید، سپس او را دلی فراگیر، و زبانی گویا، و چشمی بینا عطا فرمود تا عبرتها را درک کند، و از بدیها بپرهیزد، و آنگاه که جوانی در حد کمال رسید، و بر پای خویش استوار ماند، گردن کشی آغاز کرد، و روی از خدا گرداند، و در بیراهه گام نهاد، در هوا پرستی غرق شد، و برای به دست آوردن لذّتهای دنیا تلاش فراوان کرد، و سر مست شادمانی دنیا شد، هرگز نمیپندارد مصیبتی پیش آید و بر اساس تقوی فروتنی ندارد، ناگهان سرمست و مغرور در این آزمایش چند روزه، مرگ او را میرباید، او را که در دل بد بختیها، اندکی زندگی کرده، و آنچه را که از دست داده عوضی به دست نیاورده است، و آنچه از واجبات را که ترک کرد، قضایش را بجا نیاورد، که درد مرگ او را فراگرفت، روزها در حیرت و سرگردانی، و شبها با بیداری و نگرانی میگذراند.