امام صادق علیه السلام فرمود: مردم سه دسته اند دانشمند و دانشجو و خاشاک روى آب (که هر لحظه آبش به جانبى برد مانند مردمى که چون تعمق دینى ندارند هر روز به کیشى گروند و دنبال صدایى برآیند).
اصول کافى جلد 1 صفحه: 41 روایة: 2
امام صادق علیه السلام فرمود: مردم سه دسته اند دانشمند و دانشجو و خاشاک روى آب (که هر لحظه آبش به جانبى برد مانند مردمى که چون تعمق دینى ندارند هر روز به کیشى گروند و دنبال صدایى برآیند).
اصول کافى جلد 1 صفحه: 41 روایة: 2
امیر مؤمنان علیه السلام میفرمود: پس از رسول خدا (ص) مردم به سه جانب روى آورند: 1- به عالمى که رهبرى خدایى داشت و خدا او را به آنچه میدانست از علم دیگران بینیاز ساخته بود (قطعا این عالم خود آن حضرت بود و آن مردم سلمان و مقداد و ابوذر و امثال آنها) 2- به نادانى که مدعى علم بود و علم نداشت، به آنچه در دست داشت مغرور بود، دنیا او را فریفته بود و او دیگران را. 3- به دانش آموزى که دانش خود را از عالمى که در راه هدایت خدا و نجات گام برداشته پس آنکه ادعا کرد هلاکت شد و آنکه دروغ بست نومید گشت.
اصول کافى جلد 1 ص :41 روایة: 1
معاویه بن عمار گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: مردى است که از شما روایت بسیار نقل کند و میان مردم انتشار دهد و آن را در دل مردم و دل شیعیانتان استوار کند و شاید عابدى از شیعیان شما باشد که در روایت چون او نباشد کدامیک بهترند؟ فرمود: آنکه احادیث ما را روایت کند و دلهاى شیعیانمان را استوار سازد از هزارعابد بهتر است.
اصول کافى جلد 1 ص :40 روایة: 9
امام باقر علیه السلام فرمود: عالمى که از علمش بهره برد (یا بهره برند) بهتر از هفتاد هزار عابد است.
اصول کافى جلد 1 ص: 40 روایة: 8
حضرت صادق علیه السلام به بشیر فرمود: هر یک از اصحاب ما که فهم دین ندارد خیرى ندارد، اى بشیر هر مردى از ایشان که از نظر فهم دین بینیاز نباشد به دیگران نیاز پیدا میکند و چون به آنها نیازمند شد او را در گمراهى خویش وارد کنند و او نفهمد.
اصول کافى جلد 1 ص :40 روایة: 6
امام باقر علیه السلام فرمود: کمال انسان و نهایت کمالش دانشمند شدن در دین و صبر در بلا و اقتصاد در زندگى است.
اصول کافى جلد 1 ص :39 روایة: 4
امام صادق علیه السلام فرمود: چون خدا خیر بندهاى خواهد او را در دین دانشمند کند.
اصول کافى جلد 1 صفحه: 39 روایة: 3
امام صادق علیه السلام فرمود: مىخواهم با تازیانه بر سر اصحابم بزنند تا دین را خوب به فهمند.
اصول کافى جلد 1 ص :36 روایة: 8
مفضل گوید از امام صادق علیه السلام شنیدم که میفرمود: بر شما باد که در دین خدا دانشمند شوید و صحراگرد نباشید زیرا آنکه در دین خدا دانشمند نشود خدا روز قیامت به او توجه نکند و کردارش را پاکیزه نشمارد.
اصول کافى جلد 1 ص :36 روایة: 7
على بن أبى حمزه گوید شنیدم که حضرت صادق علیه السلام میفرمود دین را خوب بفهمید زیرا هر که دین را خوب نفهمد مانند صحراگرد است. خداوند در کتابش میفرماید (سوره التوبه آیه 122) تا در امر دین دانش اندوزند و چون بازگشتند قوم خود را بیم دهند شاید آنها بترسند.
اصول کافى جلد 1 صفحه: 36 روایة: 6
امیر المؤمنین علیه السلام میفرمود: اى مردم بدانید کمال دین طلب علم و عمل بدانست، بدانید که طلب علم بر شما از طلب مال لازمتر است زیرا مال براى شما قسمت و تضمین شده. عادلى (که خداست) آنرا بین شما قسمت کرده و تضمین نموده و به شما میرساند ولى علم نزد اهلش نگهداشته شده و شما مأمورید که آنرا از اهلش طلب کنید، پس آنرا بخواهید.
کتاب کافى جلد 1 ص :35 روایة: 4
رسول خدا (ص) فرمود: دانشجوئى بر هر مسلمانى واجب است، همانا خدا دانشجویان را دوست دارد.
اصول کافى ج: 1 ص: 35 روایة: 1
امام صادق علیه السلام در حدیثى طولانى فرماید: آغاز و نخست هر چیز و نیرو و آبادانى آنکه هر سودى تنها به آن مربوط است عقل است که آن را خدا زینت و نورى براى خلقش قرار داده. با عقل بندگان خالق خود بشناسند و دانند که آنها مخلوقند و او مدبر و ایشان تحت تدبیر اویند و اینکه خالق شان پایدار و آنها فانى میباشند و به وسیله عقول به خویش از دیدن آسمان و زمین و خورشید و ماه و شب و روز استدلال کردند که او و اینها خالق سرپرستى دارند تا آغاز و بی انتها و با عقل تشخیص زشت و زیبا دادند و دانستند در نادانى تاریکى و در علم نور است اینست آنچه عقل به آنها راهنما گشته. عرض شد: آیا بندگان میتوانند بعقل تنها اکتفا کنند (و در پى تحصیل علم و ادب بر نیایند) فرمود: عاقل به رهبرى همان عقلیکه خداوند نگهدار او و زینت و سبب هدایتش قرار داده میداند که خدا حق است و پروردگار اوست و میداند که خالقش را پسند و ناپسندیست و اطاعت و معصیتى، و عقلش را بتنهائى راهنماى به اینها نمیبیند و میفهمد که رسیدن به این مطالب جز با طلب علم ممکن نیست و اگر بوسیله علمش به اینها نرسد عقلش او را سودى نداده پس واجب است بر عالم طلب علم و ادب نماید که بی آن استوار نماند.
صفوان گوید شنیدم امام صادق علیه السلام میفرمود: مکنتى پر نعمتتر از عقل نیست و تنگدستى پستتر از حماقت نى. و در هر کار پشتیبانى فزونتر از مشورت نیست.
امام صادق از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل میفرماید: عمق حکمت بوسیله عقل و عمق عقل به وسیله حکمت بیرون آید، حسن تدبیر وسیله ادب شایسته است؛ و نیز میفرمود تفکر و تعقل مایه زندگى دل شخص با بصیرت است چنانکه رونده در تاریکى که بوسیله نور گام بردارد به خوبى رهایى یابد و اندکى در راه درنگ کند.
شرح :
مراد به حکمت حقائق علوم الهى و معارف دینى است که تنها وسیله رسیدن به آن عقل است و چون با درجه اى از عقل به درجه اى از حکمت رسد عکس العملش این است که عقلش پرتو بیشترى میگیرد و به واسطه ترقى حکمت عقل هم ترقى میکند و کمال مییابد و مراد به ادب نگاه داشت حد هر چیز و طور پسندیده آن است مانند اخلاق حمیده و انجام اعمال شرعیه که اینها در صورتى حاصل میشود که معلم مدبر و با سیاستى براى فرد یا جامعه باشد.
اصول کافى جلد 1 صفحه: 33 روایة: 34
امام صادق علیه السلام فرمود: میان ایمان و کفر فاصله اى جز کم عقلى نیست. عرض شد چگونه اى پسر پیغمبر؟ فرمود: بنده خدا متوجه مخلوقى میشود (و حاجت خود را از فقیرى مانند خود میخواهد) در صورتى که اگر با خلوص نیت متوجه خدا شود آنچه خواهد در نزدیکتر از آن وقت به او رسد.
اصول کافى جلد 1 ص :32 روایة: 33
امام صادق علیه السلام فرمود: اى مفضل کسى که تعقل نکند رستگار نگردد و تعقل نکند کسى که نداند، کسى که بفهمد نجیب میشود، کسى که صبر کند پیروز شود، دانش سپر بدبختى است و راستى عزت است و نادانى زلت، فهمیدن بزرگوارى و سخاوت کامیابى و خوش خلقى دوستى آورنده است، کسى که به اوضاع زمانش آگاه باشد اشتباهات بر او هجوم نیاورد، دوراندیشى همان بدبینى است واسطه بین انسان و رسیدن به حقیقت نعمت وجود عالم است و نادان در این میان بدبخت است، خدا دوست کسى است که او را شناخت و دشمن آنکه خودسرانه خویش را در زحمت شناسائیش انداخت خردمند عیب پوش است و نادان فریبنده اگر خواهى بزرگوار شوى ملایم باش و اگر خوار شوى درشتى کن شریف طینت نرم دل است بداصل سخت دل کس که کوتاهى کند به پرتگاه افتد و کسى که از عاقبت بیم کند از نسنجیده کارى سالم ماند، کسى که ندانسته و ناگاه بکارى در آید بینى خود را بریده است (خود را بنهایت خوارى و مذلت انداخته است). هر که نداند نفهمد و هرکه نفهمد سالم نماند و آنکه سالم نماند عزیز نگردد و هر که عزیز نگردد خرد شود. و آنکه خرد شود سرزنش شود و هر کس چنین باشد سزاوار است که پشیمان شود.
اصول کافى جلد 1 صفحه:31 روایة 29
امام صادق علیه السلام از پیغمبر اکرم (ص) فرمود: چون مردى را پرنماز و روزه دیدید به او ننازید تا بنگرید عقلش چگونه است.
کتاب کافى جلد 1 ص :31 روایة: 28
امام باقر علیه السلام فرمود چون خدا عقل را آفرید به او فرمود پیش بیا، پیش آمد فرمود برگرد، برگشت فرمود بعزت و جلالم مخلوقى بهتر از تو نیافریدم، امر نهى و پاداش و کیفرم متوجه تو است.
اصول کافى جلد 1 ص :30 روایة: 26
امام صادق علیه السلام از پیغمبر (ص) نقل میکند که فرمود: اى على هیچ تهیدستى سختتر از نادانى و هیچ مالى سود بخشتر از عقل نیست.
اصول کافى جلد 1 ص :30 روایة: 25
حضرت صادق علیه السلام فرمود عقل راهنماى مؤمن است.
اصول کافى جلد 1 ص :29 روایة: 24
حضرت صادق علیه السلام فرمود: حجت خدا بر بندگان پیغمبر است و حجت میان بندگان و خدا عقل است.
اصول کافى جلد 1 صفحه: 29 روایة: 22
حضرت باقر علیه السلام فرمود: چون قائم ما قیام کند خداوند دست رحمتش را بر سر بندگان گذارد پس عقولشان را جمع کند و ( تا پیروى هوس نکنند و با یکدیگر اختلاف نورزند) و در نتیجه خردشان کامل شود (متانت و خود نگهداریشان کامل شود).
اصول کافى جلد 1 صفحه: 29 روایة: 21
حضرت صادق علیه السلام فرمود با عقل ترین مردم خوش خلقترین آنها است.
اصول کافى جلد 1 صفحه: 27 روایة: 17
امیرالمومنین علیه السلام فرمود: دلهاى نادانان را طمعها از جا بر میکنند و آرزوهاى بیجا در گروشان میگذارند و نیرنگها به دامشان می اندازند.
اصول کافى جلد 1 صفحه: 27 روایة: 16
سماعه گوید خدمت حضرت صادق علیه السلام بودم و جمعى از دوستانش هم حضور داشتند که ذکر عقل و جهل به میان آمد حضرت فرمود: عقل و لشکرش و جهل و لشکرش را بشناسید، سماعه گوید من عرض کردم قربانت گردم غیر از آنچه شما به ما فهمانیده اید نمیدانیم. حضرت فرمود: خداى عزوجل عقل را از نور خویش و از طرف راست عرش آفرید و آن مخلوق اول از روحانیین است پس بدو فرمود: پس رو او پس رفت سپس فرمود پیش آى پیش آمد خداى تبارک و تعالى فرمود: ترا با عظمت آفریدم و بر تمام آفریدگانم شرافت بخشیدم سپس جهل را تاریک و از دریاى شور و تلخ آفرید به او فرمود پس رو پس رفت فرمود پیش بیا پیش نیامد فرمود: گردن کشى کردى؟ او را از رحمت خود دور ساخت سپس براى عقل هفتاد و پنج لشکر قرار داد. چون جهل مکرمت و عطاء خدا را نسبت به عقل دید دشمنى او را در دل گرفت و عرض کرد پروردگارا این هم مخلوقى است مانند من. او را آفریدى و گرامیش داشتى و تقویتش نمودى من ضد او هستم و بر او توانایى ندارم آنچه از لشکر به او دادى به من هم عطا کن فرمود بلى میدهم ولى اگر بعد از آن نافرمانى کردى ترا و لشکر تو را از رحمت خود بیرون میکنم عرض کرد خشنود شدم پس هفتاد و پنج لشکر به او عطا کرد. و هفتاد و پنج لشکرى که به عقل عنایت کرد (و نیز هفتاد و پنج لشکر جهل) بدین قرار است:
نیکى و آن وزیر عقل است و ضد او را بدى قرار داد؛ که آن وزیر جهل است؛ و ایمان و ضد آن کفر؛ و تصدیق حق و ضد آن انکار است؛ و امیدوارى و ضد آن نومیدى؛ و دادگرى و ضد آن ستم؛ و خشنودى و ضد آن قهر و خشم؛ و سپاسگذارى و ضد آن ناسپاسى؛ و چشمداشت رحمت خدا و ضد آن یأس از رحمتش؛ و توکل و اعتماد به خدا و ضد آن حرص و آز؛ و نرم دلى و ضد آن سخت دلى؛ و مهربانى و ضد آن کینه توزى و دانش و فهم و ضد آن نادانى؛ و شعور و ضد آن حماقت؛ و پاکدامنى و ضد آن بیپاکى و رسوائى و پارسائى و ضد آن دنیا پرستى؛ و خوشرفتارى و ضد آن بدرفتارى؛ و پروا داشتن و ضد آن گستاخى؛ و فروتنى و ضد آن خودپسندى؛ و آرامى و ضد آن شتابزدگى؛ و خردمندى و ضد آن بیخردى و خاموشى و ضد آن پرگوئى؛ و رام بودن و ضد آن گردنکشى؛ و تسلیم حق شدن و ضد آن تردید کردن، و شکیبایى و ضد آن بیتابى؛ و چشم پوشى و ضد آن انتقامجوئى؛ و بینیازى و ضد آن نیازمندى؛ و به یاد داشتن و ضد آن بیخبر بودن؛ و در خاطر نگه داشتن و ضد آن فراموشى؛ و مهرورزى و ضد آن دورى و کناره گیرى؛ و قناعت و ضد آن حرص و آز؛ و تشریک مساعى و ضد آن دریغ و خوددارى؛ و دوستى و ضد آن دشمنى؛ پیمان دارى و ضد آن پیمانشکنى؛ و فرمانبرى و ضد آن نافرمانى سرفرودى و ضد آن بلندى جستن؛ و سلامت و ضد آن مبتلا بودن؛ و دوستى و ضد آن تنفر و انزجار؛ و راستگوئى و ضد آن دروغگوئى؛ و حق و درستى و ضد آن باطل و نادرستى؛ و امانت و ضد آن خیانت؛ و پاکدلى و ضد آن ناپاکدلى؛ و چالاکى و ضد آن سستى و زیرکى و ضد آن کودنى؛ و شناسایى و ضد آن ناشناسائى؛ و مدارا و رازدارى و ضد آن رازفاش کردن؛ و یک روئى و ضد آن دغلى؛ و پرده پوشى و ضد آن فاش کردن؛ و نماز گزاردن و ضد آن تباه کردن نماز؛ و روزه گرفتن و ضد آن روزه خوردن؛ و جهاد کردن و ضد آن فرار از جهاد؛ و حج گزاردن و ضد آن پیمان حج شکستن و سخن نگهدارى و ضد آن سخنچینى؛ و نیکى به پدر و مادر و ضد آن نافرمانى پدر و مادر؛ و با حقیقت بودن و ضد آن ریاکارى؛ و نیکى و شایستگى و ضد آن زشتى و ناشایستگى؛ و خودپوشى و ضد آن خود آرائى و تقیه و ضد آن بیپروائى؛ و انصاف و ضد آن جانبدارى باطل؛ و خودآرائى براى شوهر و ضد آن زنا دادن؛ و پاکیزگى و ضد آن پلیدى؛ و حیا و آزرم و ضد آن بی حیائى؛ و میانه روئى و ضد آن تجاوز از حد؛ و آسودگى و ضد آن خود را به رنج انداختن؛ و آسانگیرى و ضد آن سختى گیرى؛ و برکت داشتن و ضد آن بیبرکتى؛ و تن درستى و ضد آن گرفتارى؛ و اعتدال و ضد آن افزون طلبى؛ و موافقت با حق و ضد آن پیروى از هوس و سنگینى و متانت و ضد آن سبکى و جلفى؛ و سعادت و ضد آن شقاوت؛ و توبه و ضد آن؛ اصرار برگناه؛ و طلب آمرزش و ضد آن بیهوده طمع بستن؛ و دقت و مراقبت و ضد آن سهل انگارى؛ دعا کردن و ضد آن سرباز زدن؛ و خرمى و شادابى و ضد آن سستى و کسالت؛ و خوشدلى و ضد آن اندوهگینى؛ مأنوس شدن و ضد آن کناره گرفتن و سخاوت و ضد آن بخیل بودن.
پس تمام این صفات ( هفتاد و پنج گانه) که لشگریان عقلند جز در پیغمبر و جانشین او و مؤمنینى که خدا دلش را به ایمان آزموده جمع نشود اما دوستان دیگر ما برخى از اینها را دارند و متدرجا همه را دریابند و از لشکریان جهل پاک شوند آنگاه با پیغمبران و اوصیاءشان در مقام اعلى همراه شوند و این سعادت جز با شناختن عقل و لشکریانش و دورى از جهل و لشکریانش به دست نیاید خدا ما و شما را به فرمانبرى و طلب ثوابش موفق دارد.(در متن جنود عقل و جهل را هفتاد و پنج ذکر کرده و در توجیه هفتاد و هشت و ظاهرا بعضى به عبارت دیگر تکرار شده).
شرح :
مقصود از جهل یا شیطان است و یا همان قوهاى که انسان را به کار زشت و گناه دعوت میکند و وسوسه مینماید و این در فرشتگان نیست از این جهت هیچ یک از هفتاد و پنج لشکر جهل که در این حدیث شریف نام برده شده در اختیار ایشان نیست و انسان آنگاه از فرشته برتر شود که با وجود آنکه استعداد پذیرش این صفات زشت را دارد و آنها متصف نگردد و آنها را در خود راه ندهد و مراد به عقل هم چنانچه در حدیث اول گفتیم قوه اى است که انسان را به فضائل و کارهاى نیک وا میدارد و لشکریان او هم در برابر لشکریان جهل صف کشیده و همیشه نفس انسان میدان معرکه و محل زد و خورد و کارزار این دو صف میباشد.
اصول کافى جلد 1 صفحه: 23 روایة: 14
هشام بن حکم گوید: موسى بن جعفر علیهم السلام به من فرمود: اى هشام خداى تبارک و تعالى صاحب عقل و فهم را در کتاب مژده داده است و فرموده (الزمر آیه 17 و18) آن بندگانم را که هر سخن را شنوند و از نیکوترش پیروى کنند مژده بده، ایشانند که خدا هدایتشان کرده و ایشانند صاحبان عقل. اى هشام همانا خداى متعال بواسطه عقل حجت را براى مردم تمام کرده و پیغمبران را بوسیله بیان یارى کرده و بسبب برهانها بر ربوبیت خویش دلالتشان نموده و فرموده است (البقرة آیه 163 و 164) خداى شما خدائیست یگانه که جز او خدائى نیست و رحمان و رحیم است. در آفرینش آسمانها و زمین و تفاوت شب و روز و کشتى هائیکه به سود مردم در دریا روانست و آبى که خدا از آسمان فرو آورد که زمین را بعد از موات شدنش زنده گرداند و از همه جنبندگان در آن پرا کند و گردش بادها و ابرى که بین آسمان و زمین زیر فرمانست نشانه ایست بر ربوبیت ما براى مردمى که تعقل کنند. اى هشام خدا اینها را دلیل بر شناسائى خود قرار داده که مسلماً مدبرى دارند، پس فرموده است ...
پیغمبر فرمود: خدا به بندگانش چیزى بهتر از عقل نبخشیده است، زیرا خوابیدن عاقل از شب بیدارى جاهل بهتر است و در منزل بودن عاقل از مسافرت جاهل (به سوى حج و جهاد) بهتر است و خدا پیغمبر و رسول را جز براى تکمیل عقل مبعوث نسازد (تا عقلش را کامل نکند مبعوث نسازد) و عقل او برتر از عقول تمام امتش باشد و آنچه پیغمبر در خاطر دارد، از اجتهاد مجتهدین بالاتر است و تا بندهاى واجبات را به عقل خود در نیابد آنها رإ؛ انجام نداده است همه عابدان در فضیلت عبادتشان بپاى عاقل نرسند. عقلا همان صاحبان خردند که درباره ایشان فرموده: تنها صاحبان خرد اندرز مىگیرند.
اصول کافى جلد 1 صفحه: 14 روایة: 11
سلیمان دیلمى گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم فلانى در عبادت و دیانت و فضیلت چنین و چنانست فرمود: عقلش چگونه است؟ گفتم نمیدانم، فرمود، پاداش باندازه عقل است.
اصول کافى جلد 1 صفحه: 12 روایة: 8
حسن بن جهم گوید: از امام رضا علیهالسلام شنیدم که می فرمود: دوست هر انسانى عقل او است و دشمن او جهلش.
اصول کافى جلد 1 صفحه: 11 روایة: 4
شخصى از امام ششم علیه السلام پرسید عقل چیست؟ فرمود چیزى است که بوسیله آن خدا پرستش شود و بهشت بدست آید آن شخص گوید: گفتم پس آنچه معاویه داشت چه بود؟ فرمود: آن نیرنگست، آن شیطنت است، آن نمایش عقل را دارد ولى عقل نیست.
اصول کافى جلد 1 صفحه: 11 روایة: 3
امام باقر(ع) فرماید: چون خدا عقل را آفرید از او بازپرسى کرده باو گفت پیش آى پیش آمد، گفت باز گرد، بازگشت، فرمود بعزت و جلالم سوگند مخلوقى که از تو به پیشم محبوبتر باشد نیافریدم و ترا تنها بکسانیکه دوستشان دارم بطور کامل دادم. همانا امر و نهى کیفر و پاداشم متوجه تو است.
امام علی علیه السلام
بخشی از خطبه 147 نهج البلاغه در هدف از بعثت
فلسفه بعثت پیامبر (ص)
خداوند حضرت محمد (ص) را به حق برانگیخت تا بندگان خود را از پرستش دروغین بتها رهایی بخشیده و به پرستش خود راهنمایی کند، و آنان را از پیروی شیطان نجات داده به اطاعت خود کشاند، با قرآنی که معنی آن را آشکار نمود و اساسش را استوار فرمود، تا بندگان عظمت و بزرگی خدا را بدانند که نمی دانستند، و به پروردگار اعتراف کنند پس از انکارهای طولانی، و او را به درستی بشناسند پس از آنکه نسبت به خدا آشنایی نداشتند. پس خدای سبحان در کتاب خود بی آنکه او را بنگرند خود را به بندگان شناساند، و قدرت خود را به همه نمایاند، و از قهر خود ترساند، و اینکه چگونه با کیفرها ملتی را که باید نابود کند از میان برداشت و آنان را چگونه با داس انتقام درو کرد.
امام علی علیه السلام
بخشی از خطبه 145 نهج البلاغه در فنای دنیا
دنیاشناسی
ای مردم! شما در این دنیا هدف تیرهای مرگ هستید، که در هر جرعه ای اندوهی گلوگیر، و در هر لقمه ای استخوان شکسته ای قرار دارد، در دنیا به نعمتی نمی رسید جز با از دست دادن نعمتی دیگر، و روزی از عمر سالخورده ای نمی گذرد مگر به ویرانی یک روز از مهلتی که دارد، و بر خوردنی او چیزی افزوده نمی شود مگر به نابود شدن روزی تعیین شده، و اثری از او زنده نمی شود مگر به نابودی اثر دیگر، و چیزی برای او تازه و نو نمی شود مگر به کهنه شدن چیز دیگر، و چیز جدید از او نمی روید، مگر به درو شدن چیزی دیگر، ریشه هایی رفتند که ما شاخه های آن می باشیم، چگونه شاخه ها بدون ریشه ها برقرار می مانند؟
امام علی علیه السلام
خطبه 141-درباره نهی از غیبت
پرهیز از شنیدن غیبت
ای مردم! آن کس که از برادرش اطمینان و استقامت در دین، و درستی راه و رسم را سراغ دارد، باید به گفته مردم درباره او گوش ندهد، آگاه باشید! گاهی تیرانداز، تیر افکند و تیرها به خطا می رود، سخن نیز چنین است، درباره کسی چیزی می گویند که واقعیت ندارد و گفتار باطل تباه شدنی است، و خدا شنوا و گواه است، بدانید که میان حق و باطل جز چهار انگشت فاصله نیست. شناخت حق و باطل (پرسیدند، معنای آن چیست؟ امام (ع) انگشتان خود را میان چشم و گوش گذاشت و فرمود) باطل آن است که بگویی شنیدم، و حق آن است که بگویی دیدم.
امام علی علیه السلام
بخشی از خطبه 133 نهج البلاغه
روش برخورد با دنیا
و همانا دنیا نهایت دیدگاه کوردلان است، که آن سوی دنیا را نمی نگرند، اما انسان آگاه، نگاهش از دنیا عبور کرده از پس آن سرای جاویدان آخرت را می بیند، پس انسان آگاه به دنیا دل نمی بندد و انسان کوردل تمام توجه اش دنیاست، بینا از دنیا زاد و توشه برگیرد و نابینا برای دنیا توشه فراهم می کند.
اندرزهای جاودانه
آگاه باشید، در دنیا چیزی نیست مگر آنکه صاحبش به زودی از آن سیر و از داشتن آن دلگیر می شود، جز ادامه زندگی، زیرا در مرگ آسایشی نمی نگرند، حیات و زندگی چونان حکمت و دانش است که حیات دل مرده، و بینایی چشمهای نابیناست و مایه شنوایی برای گوشهای کر، آبی گوارا برای تشنگان می باشد که همه در آن سالم و بی نیازند. ویژگیهای قرآن این قرآن است که با آن می توانید راه حق را بنگرید، و با آن سخن گویید، و به وسیله آن بشنوید، بعضی از قرآن از بعضی دیگر سخن می گوید، و برخی بر برخی دیگر گواهی می دهد، در شناساندن خدا اختلافی نداشته، و کسی را که همراهش شد از خدا جدا نمی سازد.
امام علی علیه السلام
بخشی از خطبه 132 نهج البلاغه
یاد مرگ.
به خدا سوگند! اینکه می گویم بازی نیست، جدی و حقیقت است، دروغ نیست، و آن چیزی جز مرگ نیست، که بانگ دعوت کننده اش رسا، و به سرعت همه را میراند، پس انبوه زندگان، و طرفداران، تو را فریب ندهند، همانا گذشتگان را دیدی که ثروتها اندوختند و از فقر و بیچارگی وحشت داشتند، و با آرزوهای طولانی فکر می کردند در امانند، و مرگ را دور می پنداشتند، دیدی چگونه مرگ بر سرشان فرود آمد؟ و آنان را از وطنشان بیرون راند؟ و از خانه امن کوچشان داد؟ که به چوبه تابوت نشستند، و مردم آن را دست به دست می کردند؟ و بر دوش گرفته و با سرانگشت خویش نگاه می داشتند؟ آیا ندیدید آنان را که آرزوهای دور و دراز داشتند، و کاخهای استوار می ساختند، و مالهای فراوان می اندوختند؟ چگونه خانه هایشان گورستان شد؟ و اموال جمع آوری شده شان تباه و پراکنده و از آن وارثان گردید؟ و زنان آنها با دیگران ازدواج کردند؟ نه می توانند چیزی به حسنات بیفزایند و نه از گناه توبه کنند! تقوی و روش برخورد با دنیا کسی که جامه تقوا بر قلبش بپوشاند، کارهای نیکوی او آشکار شود، و در کارش پیروز گردد، پس در به دست آوردن بهره های تقوا فرصت غنیمت شمارید، و برای رسیدن به بهشت جاویدان رفتاری متناسب با آن انجام دهید، زیرا دنیا برای زندگی همیشگی شما آفریده نشد، گذرگاهی است تا در آن زاد و توشه آخرت بردارید، پس با شتاب، آماده کوچ کردن باشید و مرکبهای راهوار برای حرکت مهیا دارید.
امام علی علیه السلام
بخشی از خطبه 131 نهج البلاغه
فلسفه حکومت اسلامی
خدایا تو می دانی که جنگ و درگیری ما برای به دست آوردن قدرت و حکومت، و دنیا و ثروت نبود، بلکه می خواستیم نشانه های حق و دین تو را در جایگاه خویش باز گردانیم، و در سرزمینهای تو اصلاح را ظاهر کنیم، تا بندگان ستمدیده ات در امن و امان زندگی کنند، و قوانین و مقررات فراموش شده تو بار دیگر اجرا گردد. شرائط رهبر اسلامی خدایا من نخستین کسی هستم که به تو روی آورد، و دعوت تو را شنید و اجابت کرد، در نماز، کسی از من جز رسول خدا (ص) پیشی نگرفت.
امام علی علیه السلام
بخشی از خطبه 130 نهج البلاغه سخنی با ابوذر
خداگرایی در مبارزه با ستمگران
اگر آسمان و زمین درهای خود را بر روی بنده ای ببندند و او از خدا بترسد، خداوند راه نجاتی از میان آن دو برای او خواهد گشود، آرامش خود را تنها در حق جستجو کن، و جز باطل چیزی تو را به وحشت نیاندازد، اگر تو دنیای این مردم را می پذیرفتی، تو را دوست داشتند و اگر سهمی از آن برمی گرفتی دست از تو برمی داشتند.
امام علی علیه السلام
خطبه 129 نهج البلاغه درباره پیمانه ها
اندرز درباره دنیا
بندگان خدا! شما و آنچه از این دنیا آرزومندید، مهمانانی هستید که مدتی معین برای شما قرار داده شد، بدهکارانی هستید که مهلت کوتاهی در پرداخت آن دارید، و اعمال شما همگی حفظ می شود، چه بسیارند تلاشگرانی که به جایی نرسیدند، و زحمتکشانی که زیان دیدند. در روزگاری هستید که خوبی در آن پشت کرده و می گذرد، و بدی رویگردان شده، پیش می تازد، و طمع شیطان در هلاکت مردم بیشتر می گردد، هم اکنون روزگاری است که ساز و برگ شیطان تقویت شده، نیرنگ و فریبش همگانی گشته، و به دست آوردن شکار برای او آسان است، به هر سو می خواهی نگاه کن! آیا جز فقیری می بینی که با فقر دست و پنجه نرم می کند؟ یا ثروتمندی که نعمت خدا را کفران کرده و با بخل ورزیدن در ادا حقوق الهی، ثروت فراوانی گرد آورده است؟ یا سرکشی که گوش او از شنیدن پند و اندرزها کر است؟
عبرت گرفتن از دنیا
کجایند خوبان و صالحان شما؟ کجایند آزادمردان و سخاوتمندان شما؟ کجایند پرهیزگاران در کسب و کار؟ کجایند پاکیزگان در راه و رسم مسلمانی؟ آیا جز این است که همگی رخت بستند و رفتند؟ و از این جهان پست و گذران و تیره کننده عیش و شادمانی گذشتند؟ مگر نه این است که شما وارث آنها بر جای آنان تکیه زدید، و در میان چیزهایی بی ارزش قرار دارید که لبهای انسان به نکوهش آن می جنبد؟ تا قدر آنها را کوچک شمرده و برای همیشه یادشان فراموش گردد. پس در این نگرانیها باید گفت: (انا لله و انا الیه راجعون). فساد آشکار شد، نه کسی باقیمانده که کار زشت را دگرگون کند، و یا از نافرمانی و معصیت باز دارد، شما با چنین وضعی می خواهید در خانه قدس الهی و جوار رحمت پروردگاری قرار گیرید؟ و عزیزترین دوستانش باشید؟ هرگز! خدا را نسبت به بهشت جاویدانش نمی توان فریفت، و جز با عبادت، رضایت او را نمی توان به دست آورد، نفرین بر آنان که امر به معروف می کنند و خود ترک می نمایند، و نهی از منکر دارند و خود مرتکب آن می شوند.
امام علی علیه السلام
بخشی از خطبه 125 نهج البلاغه
همانا برترین مردم در پیشگاه خدا کسی است که عمل به حق در نزد او دوست داشتنی تر از باطل باشد، هر چند از قدر او بکاهد و به او زیان رساند، و باطل به او سود رساند و بر قدر او بیفزاید.