سید صیرفى گوید: شنیدم که حمران بن اعین از امام باقر علیه السلام راجع به قول خداى عزوجل (سوره الأنعام آیه 101) (((خدا ایجاد کننده آسمانها و زمین است))) می پرسید: امام فرمود: خداى عزوجل همه چیز را با علمش ایجاد کرد، بدون آنکه نمونه قبلى داشته باشد، آسمانها و زمینها را آفرید در صورتی که پیش از آن آسمان و زمین نبود، مگر نمی شنوى گفتار خودش را (سوره هود آیه 7) (((و عرش خدا روى آب بود))) (پس اگر آسمان و زمین می بود، عرش خدا روى آب ها قرار می گرفت) حمران عرض کرد: بفرمائید معنى گفتار خداى جل ذکره را (سوره الجن آیه 26) (((خدا غیب میداند و کسى را بر علم غیب خود آگاه نکند))) امام علیه السلام (دنبال آیه را) فرمود: ( سوره الجن آیه 27 )(((مگر پیغمبرى که مورد پسند او باشد))) به خدا که محمد از پسندیدگان او بود و اما اینکه فرماید: (((خدا غیب میداند))) همانا خداى عزوجل عالم است به آنچه از خلقش غایب است نسبت به آنچه در علمش تقدیر میکند و حکم می دهند پیش از آنکه آن را بیافریند و فرشتگانش اضافه کند، اى حمران! این علم نزد او نگه داشته است و نسبت به آن مشیت دارد، هرگاه بخواهد طبق آن حکم دهد (و آن را به مورد اجرا گذارد) و گاهى نسبت به آن بدا حاصل شود و به مورد اجرایش نگذارد: و اما علمى که خداى عزوجل آن را تقدیر و حکم و امضاء فرموده علمی است که اولا پیغمبر صلى الله علیه و آله و سپس به ما رسیده است.
شرح :
چنانچه در باب بدا گفتیم، علمى که در آن بدا حاصل می شود، مختص به ذات خدای تعالی است. و هیچکس از آن اطلاع ندارد. آنچه به فکر قاصر ما رسیده در ضمن مثالى بیان می کنیم تنها خدا و حجت هاى او عالمند به آنچه می گویند.
خداى متعال عمر بنده اى را پنجاه سال مقدر می کند و به توسط پیغمبران و امامان علیهم السلام دستور می دهد که هرگاه شخصى صله رحم کند، عمرش زیاد می شود و آن بنده صله رحم می کند و عمرش به شصت سال بالا می رود، در اینجا می گوئیم اگر خدا بخواهد به پیغمبر و امام اطلاع میدهد که عمر آن بنده پنجاه سال مقدر شده است ولى نسبت به اینکه آن بنده صله رحم می کند و عمرش به شصت می رسد، تنها به ذات احدیت اختصاص دارد و دیگرى از آن آگاه نیست.
اما نسبت به امورى که تقدیر و امضاء شده و بدا در آن حاصل نشود تغییر نیابد و به پیغمبر و امامان (صلی الله علیه و آله) اطلاع داده می شود، مانند عمر بنده ای که پنجاه سال معین شده و او هم صله رحم نمی کند و در پنجاه سالگى می میرد.
اصول کافى جلد 1 صفحه: 377 روایة: 2