عالَمِ آخرت

به دیوار تکیه نکن ﻣﯿﺮﯾﺰﺩ... ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺗﮑﯿﻪ ﻧﮑﻦ، ﻣﯿﻤﯿﺮﺩ... ﺗﻨﻬﺎ خدﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ...

عالَمِ آخرت

به دیوار تکیه نکن ﻣﯿﺮﯾﺰﺩ... ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺗﮑﯿﻪ ﻧﮑﻦ، ﻣﯿﻤﯿﺮﺩ... ﺗﻨﻬﺎ خدﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ...

عالَمِ آخرت

الهـــــی چه عزتی دارد
اینکه بنـــــده ی تو باشم
و چه فخــری بالاتر از اینکه
تو خـــــدای من باشی
تو آنگونه خدایی هستی که من دوســـــت دارم
پس از من آن بنده ای را بساز که
تــو دوســـــت داری...

۶۶ مطلب در آبان ۱۳۹۸ ثبت شده است

 


دریافت
مدت زمان: 4 دقیقه 32 ثانیه

احمدعلی بابادی

 


دریافت
مدت زمان: 4 دقیقه

احمدعلی بابادی

 


دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه

احمدعلی بابادی

 


دریافت
مدت زمان: 3 دقیقه 16 ثانیه

احمدعلی بابادی

 


دریافت
مدت زمان: 5 دقیقه 1 ثانیه

احمدعلی بابادی

 


دریافت
مدت زمان: 3 دقیقه 58 ثانیه

احمدعلی بابادی

 


دریافت
مدت زمان: 5 دقیقه 37 ثانیه

احمدعلی بابادی

ابـواسحاق نحوى گوید: بر امام صادق علیه السّلام وارد شدم و شنیدم مى فرمود: خداى عزوجل پیغمبرش را به محبت خود تربیت کرد و سپس فرمود(سوره القلم آیه 4)(((تو داراى خلق عظیمى هستى ))) و آنـگـاه بـه او واگـذار کـرد و فـرمود ( سوره الحشر آیه 7 )(((هر چه را پیغمبر براى شما آورد بـگـیـریـد؛ و از هـر چه منعتان کند باز ایستید ))) و باز فرمود( سوره النساء آیه 80 )(((هر کس از رسول خدا اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده است ))) سپس امام فرمود: پیغمبر خدا کـار را بـه عـلى واگـذار کـرد و او را امـیـن شـمـرد، شـمـا (شـیعیان ) تسلیم شدید و آن مردم (اهل سنت ) انکار کردند، به خدا ما شما را دوست داریم که هرگاه بگوئیم بگوئید، و هرگاه سـکـوت کـنـیـم ، سـکـوت کـنـیـد، و مـا واسـطـه مـیـان شـمـا و خـداى عزوجل هستیم ، خدا براى هیچکس در مخالفت امر ما خیرى قرار نداده است .

 

اصول کافى جلد 2 صفحه 2 روایة 1

احمدعلی بابادی

مفضل بن عمر گوید به حضرت ابوالحسن علیه السلام عرض کردم: براى ما از امام صادق علیه السلام روایت کرده‏ اند که فرموده است: همانا علم ما یا مربوط به گذشته است و یا نوشته شده و یا وارد شدن در دل و تأثیر در گوش. فرمود: اما گذشته مربوط به امور پیشین است که مى‏ دانیم و اما نوشته شده مربوط به آینده است و اما وارد شدن بدل الهام است و اما تأثیر در گوش امر فرشته است.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 394 روایة: 3

احمدعلی بابادی

محمد بن مسلم گوید: شنیدم امام باقر(علیه السلام) مى‏ فرمود: جبرئیل براى محمد صلى الله علیه و آله دو انار بهشتى آورد، على علیه‏ السلام او را ملاقات کرد و گفت: این دو انار که در دست دارى چیست؟ گفت اما این یکى نبوت است که تو از آن بهره‏ اى ندارى و اما این یکى علم است، سپس رسول خدا صلى الله علیه و آله آن را دو نیمه کرد، نیمى را به على داد و نیمى را خود گرفت، سپس فرمود: در این تو با من شریک هستى و من با تو.
پس امام باقر(علیه السلام) فرمود: به خدا که پیغمبر صلى الله علیه و آله از آنچه خدایش تعلیم داد حرفى نیاموخت جز آنکه آن را به على تعلیم داد، سپس آن علم به ما رسید، آنگاه دست بر سینه خود نهاد.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 393 روایة: 3

احمدعلی بابادی

سید صیرفى گوید: شنیدم که حمران بن اعین از امام باقر علیه ‏السلام راجع به قول خداى عزوجل (سوره الأنعام آیه 101) (((خدا ایجاد کننده آسمانها و زمین است))) می ‏پرسید: امام فرمود: خداى عزوجل همه چیز را با علمش ایجاد کرد، بدون آنکه نمونه قبلى داشته باشد، آسمانها و زمینها را آفرید در صورتی که پیش از آن آسمان و زمین نبود، مگر نمی ‏شنوى گفتار خودش را (سوره هود آیه 7) (((و عرش خدا روى آب بود))) (پس اگر آسمان و زمین می بود، عرش خدا روى آب ها قرار می گرفت) حمران عرض کرد: بفرمائید معنى گفتار خداى جل ذکره را (سوره الجن آیه 26) (((خدا غیب میداند و کسى را بر علم غیب خود آگاه نکند))) امام علیه السلام (دنبال آیه را) فرمود: ( سوره الجن آیه 27 )(((مگر پیغمبرى که مورد پسند او باشد))) به خدا که محمد از پسندیدگان او بود و اما اینکه فرماید: (((خدا غیب می‏داند))) همانا خداى عزوجل عالم است به آنچه از خلقش غایب است نسبت به آنچه در علمش تقدیر میکند و حکم می‏ دهند پیش از آنکه آن را بیافریند و فرشتگانش اضافه کند، اى حمران! این علم نزد او نگه داشته است و نسبت به آن مشیت دارد، هرگاه بخواهد طبق آن حکم دهد (و آن را به مورد اجرا گذارد) و گاهى نسبت به آن بدا حاصل شود و به مورد اجرایش نگذارد: و اما علمى که خداى عزوجل آن را تقدیر و حکم و امضاء فرموده علمی است که اولا پیغمبر صلى الله علیه و آله و سپس به ما رسیده است.
شرح :
چنانچه در باب بدا گفتیم، علمى که در آن بدا حاصل می شود، مختص به ذات خدای تعالی ا‏ست. و هیچکس از آن اطلاع ندارد. آنچه به فکر قاصر ما رسیده در ضمن مثالى بیان می کنیم تنها خدا و حجت هاى او عالمند به آنچه می گویند.
خداى متعال عمر بنده‏ اى را پنجاه سال مقدر می کند و به توسط پیغمبران و امامان علیهم السلام دستور می دهد که هرگاه شخصى صله رحم کند، عمرش زیاد می شود و آن بنده صله رحم می کند و عمرش به شصت سال بالا می رود، در اینجا می گوئیم اگر خدا بخواهد به پیغمبر و امام اطلاع میدهد که عمر آن بنده پنجاه سال مقدر شده است ولى نسبت به اینکه آن بنده صله رحم می کند و عمرش به شصت می رسد، تنها به ذات احدیت اختصاص دارد و دیگرى از آن آگاه نیست.
اما نسبت به امورى که تقدیر و امضاء شده و بدا در آن حاصل نشود تغییر نیابد و به پیغمبر و امامان (صلی الله علیه و آله) اطلاع داده می ‏شود، مانند عمر بنده ‏ای که پنجاه سال معین شده و او هم صله رحم نمی کند و در پنجاه سالگى می ‏میرد.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 377 روایة: 2

احمدعلی بابادی

امام صادق علیه السلام فرمود: خداى تبارک و تعالى را دو گونه علم است: 1- علمى که ملائکه و پیغمبران و رسولانش را به آن آگاه ساخته، پس آنچه ملائکه و رسولان و پیغمبرانش را به آن آگاه ساخته ما هم میدانیم. 2- علمى که به خودش اختصاص داده و هرگاه در موضوعى از آن علم بدا حاصل شود، ما را آگاه سازد و بر امامان پیش از ما هم عرضه شود.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 375 روایة: 1

احمدعلی بابادی

ابوعبیده گوید: یکى از شیعیان از حضرت صادق علیه السلام راجع به جفر پرسید، حضرت فرمود: جفر پوست گاویست پر از علم، عرض کرد: جامعه چیست؟ فرمود: طوماریست به طول هفتاد ذراع و عرض یک پوست مانند پوست ران شتر فربه که تمام احتیاجات مردم در آن نوشته است، (یعنى نوشته‏ ها در آن است نه آنکه روى خود آن پوست نوشته باشد مرآت) همه قضایا حتى جریمه خراش در آنجا هست، عرض کرد:
مصحف فاطمه چیست؟ حضرت مدتى سکوت کرد و سپس فرمود: شما از آنچه میخواهید و نمیخواهید بحث می کنید (یعنى بعضى از پرسشهایت به قصد فهمیدن نیست یا به دردت نمیخورد) همانا فاطمه بعد از پیغمبر صلى الله علیه و آله هفتاد و پنج روز در دنیا بود و از فراق پدر اندوه بسیارى داشت و جبرئیل علیه السلام می آمد و او را در مرگ پدر تسلیت میداد و خوشدل میساخت و از احوال و مقام پدرش خبر میداد و سرگذشت اولادش را پس از او برایش میگفت و على علیه السلام اینها را می ‏نوشت و آن نوشته ‏ها مصحف فاطمه علیهاالسلام است.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 348 روایة: 5

احمدعلی بابادی

ابوبصیر گوید: خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم و عرض کردم: قربانت گردم، از شما پرسشى دارم، آیا در اینجا کسى (نامحرم) هست که سخن مرا بشنود؟ امام صادق علیه السلام پرده‏ اى را که در میان آنجا و اطاق دیگر بود، بالا زد و آنجا سر کشید، سپس فرمود: اى ابا محمد هر چه خواهى بپرس، عرض کردم: قربانت گردم. شیعیان حدیث می ‏کنند که پیغمبر (صلی الله علیه و آله) به على(علیه السلام) بابى از علم آموخت که از آن هزار باب علم گشوده گشت، فرمود: اى محمد پیغمبر صلى الله علیه و آله به على هزار باب از علم آموخت که از هر باب آن هزار باب گشوده میشد (مانند جزئیات و مصادیقى که بر قواعد کلى منطبق می ‏شود) عرض کردم: به خدا که علم کامل و حقیقى این است. امام علیه السلام ساعتى (براى اظهار تفکر) به زمین اشاره کرد و سپس فرمود: آن علم است ولى علم کامل نیست.
سپس فرمود؛ اى ابا محمد همانا جامعه نزد ماست، اما مردم چه میدانند؟ جامعه چیست؟ عرض کردم: قربانت گردم جامعه چیست؟ فرمود: طوماریست به طول هفتاد ذراع پیغمبر صلى الله علیه و آله به املاء زبانى آن حضرت و دستخط على، تمام حلال و حرام و همه احتیاجات دینى مردم، حتى جریمه خراش در آن موجود است، سپس با دست به بدن من زد و فرمود: به من اجازه میدهى اى ابا محمد؟ عرض کردم من از آن شمایم هر چه خواهى بنما آنگاه با دست مبارک مرا نشگون گرفت و فرمود: حتى جریمه این نشگون در جامعه هست و حضرت خشمگین به نظر می‏رسد (مانند حالتى که طبعا براى نشگون گیرنده پیدا می ‏شود) من عرض کردم به خدا که علم کامل این است، فرمود: این علم است ولى باز هم کامل نیست، آنگاه ساعتى سکوت نمود.
سپس فرمود: همانا جفر نزد ماست، مردم چه میدانند جفر چیست؟ عرض کردم: جفر چیست فرمود: مخزنى است از چرم که علم انبیاء و اوصیاء و علم دانشمندان گذشته بنى اسرائیل در آن است عرض کردم همانا علم کامل این است،، فرمود. این علم است ولى علم کامل نیست، باز ساعتى سکوت کرد. سپس فرمود: همانا مصحف فاطمه علیهاالسلام نزد ماست، مردم چه میدانند مصحف فاطمه چیست! عرض کردم مصحف فاطمه علیهاالسلام چیست؟ فرمود مصحفى است سه برابر قرآنی که در دست شماست به خدا حتى یک حرف قرآن هم در آن نیست (یعنى مطالبى که شما از ظاهر قرآن و تفسیر آن می ‏فهمید، در مصحف فاطمه نیست ولى از نظر تأویل و معناى باطنى قرآن که ما آن را می فهمیم مصحف تفصیل قرآن است مرآت) عرض کردم: به خدا علم کامل این است. فرمود: این هم علم است ولى علم کامل نیست. آنگاه ساعتى سکوت نمود.
سپس فرمود: علم گذشته و آینده تا روز قیامت نزد ماست عرض کردم به خدا علم کامل همین است، فرمود: این هم علم است ولى علم کامل نیست عرض کردم: قربانت گردم. پس علم کامل چیست؟ فرمود علمى است که در هر شب و هر روز راجع به موضوعى پس از موضوع دیگر و چیزى پس از چیز دیگر تا روز قیامت پدید آید.

 

اصول کافى جلد : 1 صفحه: 344 روایة 1

احمدعلی بابادی

مفضل بن عمر گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود: میدانى پیراهن یوسف علیه السلام چه بود؟ عرض کردم: نه، فرمود: چون براى ابراهیم علیه السلام آتش افروختند، جبرئیل علیه السلام جامه ‏اى از جامه‏ هاى بهشت برایش آورد، او پوشیده، و با آن جامه گرما و سرما به ابراهیم زیانى نمی‏رسانید چون مرگ ابراهیم در رسید، آنرا در غلافى نهاد و به اسحاق آویخت و اسحاق آنرا به یعقوب آویخت و چون یوسف علیه السلام متولد شد، آن را بر او آویخت و در بازوى او بود تا امرش به آنجا که بایست رسید (زمام حکومت مصر بدست گرفت) و چون یوسف آن را در مصر از غلاف بیرون آورد، یعقوب بوى خوش آن را دریافت و همین است که گوید( سوره یوسف آیه 94) (((اگر سفیهم نمیخوانید من بوى یوسف را احساس میکنم))) و آن همان پیراهنى بود که خدا از بهشت فرستاده بود.
عرض کردم: قربانت گردم آن پیراهن به چه کس رسید؟ فرمود: به اهلش رسید، سپس فرمود: هر پیغمبرى که دانش یا چیز دیگرى را به ارث گذاشته (دریافته) به آل محمد صلى الله علیه و آله رسیده است.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 336 روایة: 5

احمدعلی بابادی

امام باقر علیه السلام فرمود: چون حضرت قائم در مکه قیام کند و خواهد متوجه کوفه شود منادیش فریاد کشد که، کسى خوردنى و آشامیدنى همراه خود بر ندارد، و سنگ حضرت موسى که به وزن یک بار شتر است با آن حضرت است، در هر منزلى که فرود آیند، چشمه آبى از آن سنگ بجوشد که گرسنه را سیر و تشنه را سیراب کند و همان سنگ توشه آنهاست تا هنگامى که در نجف به پشت کوفه فرود آیند.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 336 روایة: 3

احمدعلی بابادی

امام باقر علیه‏ السلام فرمود: عصاى موسى از آن آدم علیه‏ السلام بود که به شعیب رسید و سپس به موسى بن عمران رسید، آن عصا نزد ماست و اندکى پیش نزدم بود و مانند وقتى که از درختش باز شده سبز است، و چون از او باز پرسى می ‏شود، جواب گوید و براى قائم ما علیه السلام آماده گشته است، او با آن همان کار که موسى می ‏کرد انجام دهد، آن عصا هراس آور است و ساخته‏ هاى نیرنگى جادوگران را می ‏بلعد و به هر چه مأمور شود انجام دهد، چون حمله کند، هر چه به نیرنگ ساخته ‏اند می ‏بلعد و برایش دو شعبه باز شود که یکى در زمین و دیگرى در سقف باشد و میان آنها (میان دو فکش) چهل ذراع باشد و نیرنگ ساخته ‏ها را با زبانش می ‏بلعد (چنانچه در زمان موسى علیه السلام جادوهاى جادوگران را بلعید).

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 335 روایة: 1

احمدعلی بابادی

امام باقر علیه‏ السلام فرمود: اسم خدا هفتاد و سه حرف است و تنها یک حرف آن نزد آصف بود، آصف آن یک حرف را گفت و زمین میان او و تخت بلقیس در هم نوردید تا او تخت را به دست گرفت، سپس زمین به حالت اول باز گشت، و این عمل در کمتر از یک چشم بهم زدن انجام شد و ما هفتاد و دو حرف از اسم اعظم را داریم و یک حرف هم نزد خداست که آنرا در علم غیب براى خود مخصوص ساخته و لاحول و لاقوة الا بالله العظیم.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 343روایة: 1

احمدعلی بابادی

امام صادق علیه ‏السلام می ‏فرمود: به خدا که من کتاب خدا را از آغاز تا پایانش می‏دانم، (((چنانکه گوئى در کف دست من است))) در قرآن است خبر آسمان و خبر زمین و خبر گذشته و خبر آینده، خداى عزوجل فرماید: (((بیان هر چیز در آن است))).

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 333 روایة 4

احمدعلی بابادی

امام باقر علیه ‏السلام فرمود: جز دروغگو هیچ کس از مردم ادعا نکند که تمام قرآن را چنانکه نازل شده، جمع کرده است، و کسى جز على بن ابیطالب و امامان پس از وى علیهم ‏السلام آن را چنانکه خدای تعالى فرستاده، جمع و نگهدارى نکرده ‏اند.

 

اصول‏ کافى جلد : 1 صفحه: 332 روایة: 1 

احمدعلی بابادی

ابراهیم گوید: پدرم گفت، به امام کاظم علیه ‏السلام عرض کردم: قربانت گردم، به من بفرمائید که: آیا پیغمبر ما صلى الله علیه و آله وارث تمام پیغمبران است؟ فرمود: آرى، عرض کردم: از زمان آدم تا به خود آن حضرت برسد؟ فرمود: خدا هیچ پیغمبرى را مبعوث نفرمود، جز اینکه محمد صلى الله علیه و آله از او اعلم بود، عرض کردم: عیسى بن مریم مردگان را به اذن خدا زنده میکرد، فرمود: راست گفتى و سلیمان هم نطق پرندگان را میفهمید و پیغمبر صلى الله علیه و آله هم بر این مراتب توانائى داشت، سپس فرمود: چون سلیمان شانه سر را حاضر نیافت و در امر او به شک افتاد، گفت: (سوره النمل آیه 20 ) (((چرا شانه سر را نمی‏بینم مگر او غایب است؟ (((پس بر او خشمگین شد و گفت، (((او را عذابى سخت میکنم و یا سرش را می‏برم و یا باید دلیل روشنى آرد))) و خشم سلیمان بر شانه سر براى این بود که او سلیمان را به محل آب راهنمائى می ‏کرد، (موقعى که سلیمان و همراهانش به وسیله باد در هوا حرکت می کردند) خدا به این پرنده چیزى عطا کرده بود که به سلیمان عطا نفرموده بود، در صورتی که باد و مور و انس و جن و شیاطین و سرکشان مطیع او بودند ولى او جاى آب را در زیر هوا نمیدانست و پرنده میدانست.
خدا در کتابش فرماید (سوره الرعد آیه 31) (((و اگر قرآنى باشد که کوه ها با آن حرکت کنند یا زمین بدان شکافته شود (به وسیله آن طى الارض شود) یا مردگان بدان سخنگو شوند))) ما وارث آن قرآنیم که آنچه کوه ها به وسیله آن حرکت کند در آن است و بوسیله آن به کشورها مسافرت شود و مردگان بدان سخنگو شوند، ما آب را در زیر هوا تشخیص میدهیم و همانا در کتاب خدا آیاتى است که به وسیله آنها چیزى خواسته نشود جز اینکه خدا به آن اجازه دهد (هر دعائى از برکت آن آیات مستجاب شود) علاوه بر آنچه خدا براى پیغمبران گذشته اجازه فرموده است (علومى که به آنها عطا کرده است ) همه اینها را خدا در قرآن براى ما مقرر فرموده است، همانا خدا می فرماید (سوره النمل آیه 75) (((هیچ نهفته ‏اى در آسمانها و زمین نیست، جز اینکه در کتابى آشکار است))) و باز فرماید (سوره فاطر آیه 32) (((آنگاه این کتاب را به کسانی که از میان بندگان خود انتخاب کرده ‏ایم به ارث دادیم))) و مائیم کسانی که خداى عزوجل انتخابمان کرده و این کتاب را که بیان همه چیز در آن است به ارثمان داده.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 328 روایه: 7

احمدعلی بابادی

امام صادق علیه السلام می ‏فرمود همانا علمى که به آدم علیه‏ السلام فرود آمد، بالا نرفت و عالمى نمیرد، جز اینکه علمش به ارث رسد، همانا زمین بدون عالم باقى نمی ماند.
شرح :
روایات این باب علاوه بر اینکه میرساند که ائمه (علیهم‏ السلام) یکى پس از دیگرى وارث علم یکدیگرند، اشاره دارد به اینکه خدای تعالى موضوع انتقال علم را در بشر با اسباب و شرایطى مقرر فرموده و بشر را واجد آن شرائط ساخته و اسباب را در اختیارش نهاده است انسان را با زبانى گویا و گوشى شنوا و چشمى بینا خلق فرمود، تا بتواند آنچه را می‏داند، به دیگران بگوید و آنها بشنوند و بیاموزند و نیز نوشتن به توسط قلم را به او آموخت، تا بتواند معلومات خود را در صفحه ‏اى نقش کند و آیندگان پس از خود را از آن بهره‏مند سازد این اسباب و قوا و صدها مانند آن، از شرایط انتقال علم و تکمیل و ترقى آن است در بشر و چون این اسباب و قوا به حیوانات و موجودات دیگر عطا نشده آثار علم در زندگى آنها دیده نمی ‏شود و ترقى و تکامل تنها در زندگى بشر جلوه کرده است و از همین راه است که قرآن کریم پس از چهارده قرن براى ما باقى مانده و به همین جهت است که در این روایات فرمودند: علمى که به آدم علیه ‏السلام فرود آمد بالا نرفت یعنى خدای تعالى اسباب باقى ماندن آن را در میان بشر فراهم آورد.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 323 روایه: 8

احمدعلی بابادی

امام باقر علیه‏ السلام فرمود: مردم رطوبت را می ‏مکند و نهر بزرگ را رها می ‏کنند، عرض شد: نهر بزرگ چیست؟ فرمود: رسول خداست و علمى که خدا به او عطا فرموده است. همانا خداى عزوجل سنت هاى تمام پیغمبران را از آدم تا برسد به خود محمد صلى الله علیه و آله براى او گرد آورد، عرض شد آن سنت ها چه بود؟ فرمود: همه علم پیغمبران، و رسول خدا صلى الله علیه و آله تمام آن را به امیرالمؤمنین علیه‏ السلام تحویل داد. مردى عرض کرد: اى پسر پیغمبر! امیرالمؤمنین أعلم است یا بعضى از پیغمبران امام باقر (به اطرافیان توجه کرد و) فرمود: گوش دهید این مرد چه میگوید؟!! همانا خدا گوش هاى هر که را خواهد باز می ‏کند من به او می گویم: خدا علم تمام پیغمبران را براى محمد صلى الله علیه و آله جمع کرد و آن حضرت همه را به امیرالمؤمنین تحویل داد، باز او از من می پرسید که على اعلم است یا بعضى از پیغمبران (و نمی فهمد که معنى سخن من این است که آنچه همه پیغمبران میدانستند على به تنهائى میدانست).
توضیح مقصود از مکیدن رطوبت این است که علومى که در دست ابوحنیفه و امثالش می باشد که از راه قیاس و اجتهاد و آراء و افکار خود بدست آورده ‏اند، مانند رطوبت و نمى است که در گودالى باقى مانده و منبع و سرچشمه ندارد و پیروان ایشان با عشق و علاقه فراوانى مانند عشق و علاقه طفل به پستان مادر براى یاد گرفتن آنها می ‏کوشند ولى علوم ما را که از نظر اتصالش به اقیانوس علم خدا مانند نهرى بزرگ در جریان است رها می ‏کنند (خداوندا رشته اتصال ما را تا دم مرگ از این نهر بزرگ قطع مفرما).

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 322 روایه: 6

احمدعلی بابادی

خیثمة گوید: امام صادق علیه ‏السلام به من فرمود: اى خیثمه، ما درخت نبوت و خانه رحمت و کلید حکمت و کانون دانش و محل رسالت و آمد و شدگاه فرشتگان و محل راز خدائیم، ما هستیم امانت خدا در میان بندگانش و ما هستیم حرم بزرگ خدا (پس رعایت و احترام ما از کعبه بیشتر است) ما هستیم امان خدا، ما هستیم پیمان خدا، هر که به پیمان ما وفا کند به پیمان خدا وفا کرده و هر که با ما پیمان شکنى کند پیمان و عهد خدا را شکسته است.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 321 روایه: 3

احمدعلی بابادی

على بن الحسین علیه السلام فرمود: مردم چه خرده‏ گیرى بر ما دارند؟ به خدا که ما درخت نبوت و خانه رحمت و کانون علم و آمد و شدگاه فرشتگانیم.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 320 روایه: 1

احمدعلی بابادی

محمدبن مسلم گوید: از امام صادق علیه‏ السلام درباره قول خداى عزوجل پرسیدم (سوره فصلت آیه 30) (((کسانی که گفتند: پروردگار ما خداست و سپس استوار شدند))) فرمود: یعنى بر امامان یکى پس از دیگرى استوار بماندند (((فرشتگان بر ایشان نازل شوند که بیم مدارید و اندوهگین مباشید و به بهشتى که به آن وعده می یافتید، شادمان باشید))).


توضیح استوارى بر ایمان به معنى پایدارى بر شرایط و لوازم آن است، مانند اطاعت و فرمانبردارى از دستورات دینى و عدم انحراف در عقاید قلبى و امام رضا علیه ‏السلام به یکى از شیعیان فرمود: استوارى بر ایمان همین است که شما شیعیان دارید یعنى کسانی که از طریقه شما منحرفند استوار نیستند و نزول فرشتگان در هنگام مرگ، یا در قبر و یا در قیامت است که به مؤمنین استوار گویند: از عقاب مترسید و بر از دست رفتن ثواب اندوهگین مباشید و یا آنکه بر اهل و مال و فرزند خود اندوهگین مباشید. 

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 320 روایه: 2 

احمدعلی بابادی

حضرت ابى‏ جعفر علیه ‏السلام درباره قول خدای تعالى (سوره الجن آیه 16) (((و اگر بر آن روش استوار شوند، آبى فراوان بدیشان نوشانیم))) فرمود: یعنى اگر بر ولایت على بن ابیطالب امیر مؤمنان و اوصیاء از فرزندان او استوار شوند و اطاعت آنها را در امر و نهیشان بپذیرند (((آب فراوانى به آنها نوشانیم))) یعنى ایمان را در دلشان جایگزین کنیم و مقصود از (((طریقه = روش))) ایمان به ولایت على و جانشینان اوست.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 319 روایه: 1

احمدعلی بابادی

سماعة گوید: از امام صادق علیه ‏السلام شنیدم که می ‏فرمود: شما را چه می شود که پیغمبر صلى الله علیه و آله را ناخوش و اندوهگین میکنید؟ مردى گفت: ما او را ناخوش می‏کنیم؟!! فرمود: مگر نمیدانید؟ که اعمال شما بر آن حضرت عرضه می شود و چون گناهى در آن بیند، اندوهگینش میکند؟ پس نسبت به پیغمبر بدى نکنید و او را (با عبادات و طاعات خویش) مسرور سازید.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 318 روایه: 3 

احمدعلی بابادی

یعقوب بن شعیب گوید: از امام صادق علیه‏ السلام راجع به قول خداى عزوجل (سوره التوبة آیه 105) (((در کار باشید که خدا و پیغمبر و مؤمنین کردار شما را می بینند))) پرسیدم، فرمود: مؤمنین ائمه هستند.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 318 روایه: 2

احمدعلی بابادی

ابوبصیر گوید امام صادق علیه‏ السلام فرمود: در هر بامداد کردار بندگان نیکوکار و فاسق‏تر رسول خدا صلى الله علیه و آله عرضه میشود، پس بر حذر باشید (از کردار ناشایست) و همین است معنى قول خدای تعالى (سوره التوبة آیه 105) (((در عمل کوشید که خدا و رسولش کردار شما را می بینند))) و ساکت شد.
توضیح نظر باینکه در آیه شریفه بعد از کلمه (((ورسوله))) کلمه (((والمؤمنون))) است که به ائمه علیهم السلام تفسیر شده است، امام صادق علیه ‏السلام آن کلمه را از لحاظ تقیه یا واضح بودن مطلب نفرمود و سکوت نمود.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 318 روایه: 1

احمدعلی بابادی

ابو یوسف بزاز گوید: امام صادق علیه ‏السلام آیه ( سوره الأعراف آیه 69) (((نعمتهاى خدا را به یاد آورید))) را تلاوت نمود و فرمود: میدانى نعمتهاى خدا چیست؟ عرض کردم: نه، فرمود: مقصود بزرگترین نعمتهاى خداست بر خلقش و آن ولایت ماست.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 316 روایه: 3

احمدعلی بابادی

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: چگونه باشد حال مردمی که سنت پیغمبر صلى الله علیه و آله را دگرگون ساختند و از وصى او رو گردان شدند؟ ایشان نمی‏ترسند که نعمت خدا را به ناسپاسى تغییر دادند و قوم خویش را به دوزخ که سراى هلاکت است، در آوردند))) سپس فرمود: ما هستیم آن نعمتى که خدا به بندگانش انعام فرموده هر که در روز قیامت کامیاب شود به وسیله ما است.
توضیح تغییر نعمت به ناسپاسى این است که به جاى شکر و سپاسگزارى از نعمت، کفران و ناسپاسى کند، پس خدا آن نعمت را از او بگیرد و عقوبت ناسپاسى برایش باقى ماند.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 315 روایه: 1

احمدعلی بابادی

امام صادق علیه السلام راجع به قول خدای تعالى (سوره الإسرا آیه 9) (((همانا این قرآن بدانچه استوارتر است، راهنمائى کند))) فرمود: به سوى امام راهنمائى می‏کند.

( از نظر آیات مشکل و متشابه قرآن که وجود مفسر و شارح بصیرى را طلب می‏کند و آن غیر از امام نتواند بود).

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 314 روایه: 2

احمدعلی بابادی

سالم گوید: از امام باقر علیه السلام پرسیدم راجع به قول خداى عزوجل (سوره فاطر آیه 32) (((آنگاه این کتاب را به کسانیکه از میان بندگان خود انتخاب کرده ‏ایم، به ارث دادیم. بعضى از ایشان به خود ستم کنند و بعضى معتدلند و بعضى باذن خدا به سوى نیکی ها شتابانند،))) فرمود: شتابنده به سوى نیکی ها امامست و معتدل امام شناس است و ستمگر به خویش کسى است که امام را نمیشناسد.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 311 روایه: 1

احمدعلی بابادی

ابوبصیر گوید: از امام باقر علیه ‏السلام شنیدم که این آیه را قرائت میفرمود (سوره العنکبوت آیه 49) (((بلکه قرآن آیاتی است روشن در سینه های کسانیکه به آنها علم داده ‏اند))) و با دست اشاره به سینه خود فرمود. 

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 310 روایه: 1

احمدعلی بابادی

امام باقر علیه ‏السلام راجع به قول خداى تعالى عزوجل (سوره الزمر آیه 9) (((آیا کسانى که دانند با کسانیکه ندانند یکسانند، تنها خردمندانند که پند پذیرند))) فرمود: ما هستیم کسانى که مى ‏دانند و آنها که نمى‏ دانند دشمنان مایند و شیعیان ما خردمندانند.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 307 روایه: 1

احمدعلی بابادی

امام باقر علیه السلام فرمود: به خدا که ما خزانه ‏دار خدائیم در آسمان و زمینش، نه آنکه خزانه ‏دار طلا یا نقره باشیم، بلکه خزانه ‏دار علمش هستیم.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 273 روایة: 2

احمدعلی بابادی

فضیل گوید از امام صادق علیه السلام راجع بقول خداى عزوجل (سوره الرعد آیه 7) (((و هر گروهى را رهبریست))) پرسیدم، فرمود: هر امامى رهبر است در دور اینکه در میان مردم است (رهبر مردم دوران خویش است).

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 272 روایة: 1

احمدعلی بابادی

ابن فضل گوید: از امام علیه السلام پرسیدم بهترین وسیله تقرب بندگان به خداى عزوجل چیست؟ فرمود بهترین وسیله تقرب بندگان بسوى خداى عزوجل اطاعت خدا و اطاعت رسول و اطاعت والیان امر است امام باقر(ع) فرمود: دوستى ما ایمان و دشمنى ما کفر است.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 266 روایة: 12

احمدعلی بابادی

امام صادق علیه السلام میفرماید: مائیم که خدا اطاعت ما را واجب ساخته، مردم راهى جز معرفت ما ندارند و بر نشناختن ما معذور نباشند. هر که ما را شناخت مؤمن است و هر که انکار کند کافر است و کسى که نشناسد و انکار هم نکند گمراه است تا زمانیکه بسوى هدایتى که خدا بر او واجب ساخته و آن اطاعت حتمى ماست بر گردد و اگر به همان حال گمراهى بمیرد خدا، هر چه خواهد با او کند.
شرح :
مقصود از کسانیکه ائمه را شناخته و انکار هم نکرده ‏اند آنهایند که عقل و فهم درک مقام امامت را ندارند و در قرآن از آنها به مستضعفین تعبیر شده است و همچنین کسانیکه از محیط تعلیمات مذهبى دور افتاده و مقام امام چنانکه شایسته است به ایشان معرفى نگشته در باره این اشخاص هم امید عفو و بخشش هست.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 266 روایة: 11

احمدعلی بابادی