عالَمِ آخرت

به دیوار تکیه نکن ﻣﯿﺮﯾﺰﺩ... ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺗﮑﯿﻪ ﻧﮑﻦ، ﻣﯿﻤﯿﺮﺩ... ﺗﻨﻬﺎ خدﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ...

عالَمِ آخرت

به دیوار تکیه نکن ﻣﯿﺮﯾﺰﺩ... ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺗﮑﯿﻪ ﻧﮑﻦ، ﻣﯿﻤﯿﺮﺩ... ﺗﻨﻬﺎ خدﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ...

عالَمِ آخرت

الهـــــی چه عزتی دارد
اینکه بنـــــده ی تو باشم
و چه فخــری بالاتر از اینکه
تو خـــــدای من باشی
تو آنگونه خدایی هستی که من دوســـــت دارم
پس از من آن بنده ای را بساز که
تــو دوســـــت داری...

۴۰ مطلب با موضوع «احادیث 6» ثبت شده است

محمدبن مسلم گوید: از امام صادق علیه‏ السلام درباره قول خداى عزوجل پرسیدم (سوره فصلت آیه 30) (((کسانی که گفتند: پروردگار ما خداست و سپس استوار شدند))) فرمود: یعنى بر امامان یکى پس از دیگرى استوار بماندند (((فرشتگان بر ایشان نازل شوند که بیم مدارید و اندوهگین مباشید و به بهشتى که به آن وعده می یافتید، شادمان باشید))).


توضیح استوارى بر ایمان به معنى پایدارى بر شرایط و لوازم آن است، مانند اطاعت و فرمانبردارى از دستورات دینى و عدم انحراف در عقاید قلبى و امام رضا علیه ‏السلام به یکى از شیعیان فرمود: استوارى بر ایمان همین است که شما شیعیان دارید یعنى کسانی که از طریقه شما منحرفند استوار نیستند و نزول فرشتگان در هنگام مرگ، یا در قبر و یا در قیامت است که به مؤمنین استوار گویند: از عقاب مترسید و بر از دست رفتن ثواب اندوهگین مباشید و یا آنکه بر اهل و مال و فرزند خود اندوهگین مباشید. 

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 320 روایه: 2 

احمدعلی بابادی

حضرت ابى‏ جعفر علیه ‏السلام درباره قول خدای تعالى (سوره الجن آیه 16) (((و اگر بر آن روش استوار شوند، آبى فراوان بدیشان نوشانیم))) فرمود: یعنى اگر بر ولایت على بن ابیطالب امیر مؤمنان و اوصیاء از فرزندان او استوار شوند و اطاعت آنها را در امر و نهیشان بپذیرند (((آب فراوانى به آنها نوشانیم))) یعنى ایمان را در دلشان جایگزین کنیم و مقصود از (((طریقه = روش))) ایمان به ولایت على و جانشینان اوست.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 319 روایه: 1

احمدعلی بابادی

سماعة گوید: از امام صادق علیه ‏السلام شنیدم که می ‏فرمود: شما را چه می شود که پیغمبر صلى الله علیه و آله را ناخوش و اندوهگین میکنید؟ مردى گفت: ما او را ناخوش می‏کنیم؟!! فرمود: مگر نمیدانید؟ که اعمال شما بر آن حضرت عرضه می شود و چون گناهى در آن بیند، اندوهگینش میکند؟ پس نسبت به پیغمبر بدى نکنید و او را (با عبادات و طاعات خویش) مسرور سازید.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 318 روایه: 3 

احمدعلی بابادی

یعقوب بن شعیب گوید: از امام صادق علیه‏ السلام راجع به قول خداى عزوجل (سوره التوبة آیه 105) (((در کار باشید که خدا و پیغمبر و مؤمنین کردار شما را می بینند))) پرسیدم، فرمود: مؤمنین ائمه هستند.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 318 روایه: 2

احمدعلی بابادی

ابوبصیر گوید امام صادق علیه‏ السلام فرمود: در هر بامداد کردار بندگان نیکوکار و فاسق‏تر رسول خدا صلى الله علیه و آله عرضه میشود، پس بر حذر باشید (از کردار ناشایست) و همین است معنى قول خدای تعالى (سوره التوبة آیه 105) (((در عمل کوشید که خدا و رسولش کردار شما را می بینند))) و ساکت شد.
توضیح نظر باینکه در آیه شریفه بعد از کلمه (((ورسوله))) کلمه (((والمؤمنون))) است که به ائمه علیهم السلام تفسیر شده است، امام صادق علیه ‏السلام آن کلمه را از لحاظ تقیه یا واضح بودن مطلب نفرمود و سکوت نمود.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 318 روایه: 1

احمدعلی بابادی

ابو یوسف بزاز گوید: امام صادق علیه ‏السلام آیه ( سوره الأعراف آیه 69) (((نعمتهاى خدا را به یاد آورید))) را تلاوت نمود و فرمود: میدانى نعمتهاى خدا چیست؟ عرض کردم: نه، فرمود: مقصود بزرگترین نعمتهاى خداست بر خلقش و آن ولایت ماست.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 316 روایه: 3

احمدعلی بابادی

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: چگونه باشد حال مردمی که سنت پیغمبر صلى الله علیه و آله را دگرگون ساختند و از وصى او رو گردان شدند؟ ایشان نمی‏ترسند که نعمت خدا را به ناسپاسى تغییر دادند و قوم خویش را به دوزخ که سراى هلاکت است، در آوردند))) سپس فرمود: ما هستیم آن نعمتى که خدا به بندگانش انعام فرموده هر که در روز قیامت کامیاب شود به وسیله ما است.
توضیح تغییر نعمت به ناسپاسى این است که به جاى شکر و سپاسگزارى از نعمت، کفران و ناسپاسى کند، پس خدا آن نعمت را از او بگیرد و عقوبت ناسپاسى برایش باقى ماند.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 315 روایه: 1

احمدعلی بابادی

امام صادق علیه السلام راجع به قول خدای تعالى (سوره الإسرا آیه 9) (((همانا این قرآن بدانچه استوارتر است، راهنمائى کند))) فرمود: به سوى امام راهنمائى می‏کند.

( از نظر آیات مشکل و متشابه قرآن که وجود مفسر و شارح بصیرى را طلب می‏کند و آن غیر از امام نتواند بود).

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 314 روایه: 2

احمدعلی بابادی

سالم گوید: از امام باقر علیه السلام پرسیدم راجع به قول خداى عزوجل (سوره فاطر آیه 32) (((آنگاه این کتاب را به کسانیکه از میان بندگان خود انتخاب کرده ‏ایم، به ارث دادیم. بعضى از ایشان به خود ستم کنند و بعضى معتدلند و بعضى باذن خدا به سوى نیکی ها شتابانند،))) فرمود: شتابنده به سوى نیکی ها امامست و معتدل امام شناس است و ستمگر به خویش کسى است که امام را نمیشناسد.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 311 روایه: 1

احمدعلی بابادی

امام باقر علیه ‏السلام راجع به قول خداى تعالى عزوجل (سوره الزمر آیه 9) (((آیا کسانى که دانند با کسانیکه ندانند یکسانند، تنها خردمندانند که پند پذیرند))) فرمود: ما هستیم کسانى که مى ‏دانند و آنها که نمى‏ دانند دشمنان مایند و شیعیان ما خردمندانند.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 307 روایه: 1

احمدعلی بابادی

امام باقر علیه السلام فرمود: به خدا که ما خزانه ‏دار خدائیم در آسمان و زمینش، نه آنکه خزانه ‏دار طلا یا نقره باشیم، بلکه خزانه ‏دار علمش هستیم.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 273 روایة: 2

احمدعلی بابادی

فضیل گوید از امام صادق علیه السلام راجع بقول خداى عزوجل (سوره الرعد آیه 7) (((و هر گروهى را رهبریست))) پرسیدم، فرمود: هر امامى رهبر است در دور اینکه در میان مردم است (رهبر مردم دوران خویش است).

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 272 روایة: 1

احمدعلی بابادی

ابن فضل گوید: از امام علیه السلام پرسیدم بهترین وسیله تقرب بندگان به خداى عزوجل چیست؟ فرمود بهترین وسیله تقرب بندگان بسوى خداى عزوجل اطاعت خدا و اطاعت رسول و اطاعت والیان امر است امام باقر(ع) فرمود: دوستى ما ایمان و دشمنى ما کفر است.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 266 روایة: 12

احمدعلی بابادی

امام صادق علیه السلام میفرماید: مائیم که خدا اطاعت ما را واجب ساخته، مردم راهى جز معرفت ما ندارند و بر نشناختن ما معذور نباشند. هر که ما را شناخت مؤمن است و هر که انکار کند کافر است و کسى که نشناسد و انکار هم نکند گمراه است تا زمانیکه بسوى هدایتى که خدا بر او واجب ساخته و آن اطاعت حتمى ماست بر گردد و اگر به همان حال گمراهى بمیرد خدا، هر چه خواهد با او کند.
شرح :
مقصود از کسانیکه ائمه را شناخته و انکار هم نکرده ‏اند آنهایند که عقل و فهم درک مقام امامت را ندارند و در قرآن از آنها به مستضعفین تعبیر شده است و همچنین کسانیکه از محیط تعلیمات مذهبى دور افتاده و مقام امام چنانکه شایسته است به ایشان معرفى نگشته در باره این اشخاص هم امید عفو و بخشش هست.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 266 روایة: 11

احمدعلی بابادی

ابو بصیر گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: همه امامان در فرمان و وجوب اطاعت یکسانند فرمود: آرى.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 265 روایة: 9 

احمدعلی بابادی

حسین بن ابى العلاء گوید: گفتار خود را درباره اوصیاء که اطاعتشان واجب است به امام صادق علیه السلام عرض کردم فرمود: آرى ایشانند همان کسان که خداى تعالى فرماید (سوره النساء آیه59  ) (((اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیغمبر و والیان امر از خودتان را))) (یعنى مقصود از والیان امر، اوصیاء باشند) و ایشانند همان کسان که خداى عزوجل فرموده است (سوره المائده آیه 55) (((ولى شما فقط خداست و رسولش و کسانی که ایمان آورده‏ اند))).

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 264 روایة: 7

احمدعلی بابادی

امام باقر علیه السلام در باره قول خداى عزوجل (سوره النساء آیه 54) (((به آنها سلطنت بزرگى دادیم))) فرمود مقصود اطاعت آنها که بر مردم واجب است.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 263 روایة 4 

احمدعلی بابادی

امام باقر فرمود: ابو عبدالله جدلى بر امیرالمؤمنین علیه السلام وارد شد حضرت فرمود اى ابوعبدالله نمیخواهى ترا خبر دهم از قول خداى عزوجل (سوره النمل آیه 89 و 90) (((هر که کار نیکى آورد بهتر از آن را پاداش گیرد و از هراس روز قیامت ایمن باشند))) و هر که کار بدى آورد به رو در دوزخ افتد، مگر ممکن است جز آنچه کرده‏ اید جزا بینید))) عرض کرد چرا اى امیر مؤمنان قربانت گردم، فرمود: کار نیک شناختن ولایت و دوستى ما اهل بیت است و کار بد، انکار ولایت و دشمنى ما اهل بیت است و باز هم آن آیه را تلاوت فرمود.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 262 روایة: 14

احمدعلی بابادی

و در باره قول خداى تبارک و تعالى (آیه 122 سوره الانعام) (((آیا کسی که مرده بود و ما او را زنده کردیم و به او نورى دادیم که میان مردم راه رود))) امام باقر علیه السلام فرمود: مرده کسى است که به چیزى معرفت نداشته باشد و نوریکه با آن میان مردم راه رود، امامى است که از او پیروى می‏کند، و اینکه فرماید (((مانند کسى است که در ظلمات باشد و نتواند از آن به در رود))) کسى است که امام را نشناسد.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 262 روایة: 13

احمدعلی بابادی

امام صادق علیه السلام راجع بقول عزوجل ( سوره البقرة آیه 269) (((به هر که حکمت دادند خیر بسیارى دادند))) فرمود: مراد به حکمت اطاعت خدا و معرفت امام است.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 261 روایة: 11

احمدعلی بابادی

ابوحمزة گوید: امام باقر به من فرمود: اى اباحمزة: هر یک از شما که خواهد چند فرسخى پیماید براى خود راهنمائى گیرد. تو که به راه هاى آسمان نادانترى تا به راه هاى زمین، پس براى خود راهنمائى طلب کن (و آن راهنما غیر از اهلبیت پیغمبر نباشد زیرا از آسمان وحى در خانه آنها نازل شده و راه بهشت و جهنم را آنها دانند).

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 261 روایة: 10

احمدعلی بابادی

هشام بن حکم گوید: امام صادق علیه السلام به زندیقى که پرسید: پیغمبران و رسولان را از چه راه ثابت میکنى؟ فرمود: چون ثابت کردیم که ما آفریننده و صانعى داریم که از ما و تمام مخلوق برتر و با حکمت و رفعت است و روا نباشد که خلقش او را ببینند و لمس کنند و بیواسطه با یکدیگر برخورد و مباحثه کنند، ثابت شد که براى او سفیرانى در میان خلقش باشند که خواست او را براى مخلوق و بندگانش بیان کنند و ایشان را به مصالح و منافعشان و موجبات تباه و فنایشان رهبرى نمایند، پس وجود امر و نهى کنندگان و تقریر نمایندگان از طرف خداى حکیم دانا در میان خلقش ثابت گشت و ایشان همان پیغمبران و برگزیده ‏هاى خلق او باشند، حکیمانى هستند که به حکمت تربیت شده و به حکمت مبعوث گشته ‏اند، با آنکه در خلقت و اندام با مردم شریکند در احوال و اخلاق شریک ایشان نباشند. از جانب خداى حکیم دانا به حکمت مؤید باشند، سپس آمدن پیغمبران در هر عصر و زمانى به سبب دلائل و براهینى که آوردند ثابت شود، تا زمین خدا از حجتى که بر صدق گفتار و جواز عدالتش نشانه‏ اى داشته باشد، خالى نماند.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 236 روایة: 1

احمدعلی بابادی

امام صادق علیه السلام فرمود: امر تشیع خود را براى خدا قرار دهید نه براى مردم، زیرا آنچه براى خداست به حساب او گذارده شود و آنچه براى مردم است، بسوى خدا بالا نرود: بخاطر دینتان با مردم ستیزه نکنید، زیرا ستیزه کردن دل را بیمار کند، خدایتعالى به پیغمبرش (ص) فرمود: (((تو نمی‏توانى کسى را که دوست دارى هدایت کنى، بلکه خدا هر که را خواهد هدایت کند) و فرموده است (سوره یونس آیه 100) (((مگر تو می‏توانى مردم را مجبور کنى که ایمان آورند))) مردم را رها کنید زیرا آنها از مردم تعلیم گرفتند و شما از رسول خدا (ص) تعلیم گرفتید. من از پدرم شنیدم که می‏فرمود: چون خداى عزوجل بر بنده ‏اى نویسد که باید در این امر (تشیع) داخل شود از رفتن پرنده به آشیانه‏ اش شتابنده‏ تر شود.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 235 روایة: 4

احمدعلی بابادی

امام صادق علیه السلام فرمود: چون خدا خیربنده ‏اى را خواهد، اثرى از نور در دلش گذارد و گوشهاى دلش را باز کند و فرشته ‏اى بر او گمارد که نگهدارش باشد و چون براى بنده ‏اى بد خواهد، اثرى از سیاهى در دلش افکند و گوشهاى دلش را ببندد و شیطانى بر او گمارد که گمراهش کند، سپس این آیه (سوره الأنعام آیه 125) را قرائت فرمود: (((هر که را خدا خواهد هدایت کند، سینه او را براى اسلام آوردن بگشاید. (عاشق و فریفته شود) و هر که را خواهد گمراه کند سینه‏ اش را تنگ و سخت کند که گوئى به آسمان خواهد رفت))) (سختى مسلمان شدن در نظر او مانند به آسمان رفتن است).

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 234 روایة: 2

احمدعلی بابادی

ثابت بن سعید گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: اى ثابت شما را با مردم چکار؟ از مردم دست بردارید و هیچکس را به مذهب خود نخوانید، به خدا اگر اهل آسمانها و اهل زمینها گرد آیند تا بنده ‏اى را که خدا گمراهیش را خواسته، هدایت کنند نتوانند، و اگر اهل آسمانها و اهل زمینها گرد آیند تا بنده‏ اى را که خدا هدایتش را خواسته، گمراه کنند نتوانند، از مردم دست بردارید و هیچکس نگوید: این عموى من، برادر من، پسر عموى من، همسایه من است (و من نمی‏توانم نزدیکانم را در گمراهى ببینم) زیرا چون خدا نسبت به بنده ‏اى اراده خیر نماید روحش را پاک کند پس هر مطلب حقى را بشناسد و هر زشت و باطلى را انکار کند، پس از آن خدا در دلش مطلبى اندازد که کارش را فراهم آورد. (یعنى ولایت ائمه را بدلش اندازد که سعادت و نجاتش را فراهم آورد).

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 233 روایة: 1 

احمدعلی بابادی

امام صادق علیه السلام فرمود: خدا به هیچ بنده ‏اى نعمتى ندهد جز آنکه نسبت به آن حجتى گردنگیرش کند، پس کسى که خدا بر او منت نهاده و توانایش ساخته حجتش بر او انجام تکالیف الهى و بدوش کشیدن از زیر دستان و ناتوانتران است و کسى را که بر او منت نهاده و در مالش توسعه داده است، همان مالش بر او حجت است و باید با عطایش به فقرا رسیدگى کند: و کسى را که خدا بر او منت نهاده و در میان فامیلش شریف و خوش سیما قرار داده، حجت خدا بر او این است که خدا را نسبت به آن نعمت شکر کند و بر دیگران گردنفرازى نکند و بواسطه شرف و جمالش از حقوق ضعفا جلوگیرى نکند.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 230 روایة: 6

احمدعلی بابادی

امام صادق صادق علیه السلام فرمود خدا بر مردم به آنچه به آنها و به ایشان معرفى کرده حجت آورد (یعنى به مقدار عقل و فهمى که به ایشان داده و مطابق خیر و شرى که به آنها شناسانده، باز خواست کنند نه بیش از آن مقدار که از عدالت بدور است).

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 228 روایة: 1

احمدعلی بابادی

حمزة بن حمران گوید: از امام صادق علیه السلام راجع به استطاعت پرسیدم، جوابم نفرمود، بار دیگر خدمتش رسیدم و عرض کردم: اصلحک الله راجع به استطاعت مطلبى به قلم در آمده که جز آنچه از شما بشنوم خارجش نکند.حضرت فرمود: آنچه در دلت باشد بتو زیان نرساند (زیرا من از آن آگاهم و یا چون نزد من بپرسش آمده‏ اى) عرض کردم اصلحک الله من میگویم: خداى تبارک و تعالى بندگانش را تلکیف نمی‏کند به چیزیکه استطاعت ندارند و نه بچیزى که طاقت ندارند، و چیزى را جز به اراده و خواست و قضاء و قدر خدا انجام ندهند، فرمود، همین است آن دینى که من و پدرانم بر آنیم یا مانند این تعبیر را فرمود.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 228 روایة: 4

احمدعلی بابادی

مردى بصرى گوید: از حضرت صادق علیه السلام درباره استطاعت پرسیدم. حضرت فرمود: تو میتوانى کارى انجام دهى که نبوده است؟ گفت: نه، فرمود: می‏توانى از کارى که انجام یافته باز ایستى؟ گفت: نه، فرمود: پس تو کى استطاعت دارى؟ گفت: می‏دانم، حضرت به او فرمود: خدا مخلوقى را آفرید و ابراز استطاعت را در آنها قرار داد ولى کار به ایشان واگذار نفرمود. پس ایشان چون کار انجام دهند هنگام کار و همراه کار استطاعت بر آن کار دارند. اگر کارى را در ملک خدا انجام ندادند استطاعت نداشته ‏اند کار انجام نشده استطاعت آن معلوم نیست، زیرا خداى عزوجل مقتدرتر از آن است که کسى در ملک او با او رقابت کند، مرد بصرى گفت: پس به ایشان واگذار شده است؟ فرمود: نه، گفت پس در چه حالند؟ فرمود: (پیش از آنکه خدا آنها را بیافریند) کار و وضع آنها را دانست پس ابزار همان کار را در وجودشان قرار داد و چون انجام دهند مقارن عمل استطاعت دارند، مرد بصرى گفت: گواهى، دهم که حق همین است و شما خاندان نبوت و رسالت هستید.
توضیح در این حدیث شریف علاوه بر آنکه امام استطاعت را توصیح داده و آنرا توانائى حال عمل دانسته است نه قبل و نه بعد از آن، مطلبى بیان فرموده است که به نظر ما فتح باب براى جواب از اشکال اخبار طینت است زیرا فرموده: خدا کار وضع آنها را دانست پس ابراز انکار را در وجودشان قرار داد یعنى چون دانست که سلمان و بوذر و مقداد مثلا وقتیکه بدنیا آیند پیرو حق باشند و منحرف نشوند لذا ایشان را از طینت علیین آفرید و در شکم مادر قرین سعادتشان ساخت و پدر و مادر و محیط و قواى ظاهر و باطنشان را مناسب وضعشان آفرید و چون دانست که فرعون و بوجهل و بولهب و پیروان ایشان چون به دنیا آیند با خدا و فرستادگان و برگزیدگانش بمبارزه برخیزند و حق را زیر پا گذارند: ایشان را از طینت سجین آفرید و بر آنها مهر شقاوت زد و ایشانرا در صلب پدران و مادران ناپاک هم جنس خودشان قرار داد و استفاده این معنى از کلام امام (ع) بسیار روشن است خصوصا با ملاحظه نکره آوردن کلمه (((فعل))) مقدما و معرف بلام آوردن آن مؤخرا که در علم ثابت است که چنین الف لامى عهد ذکرى است و اشاره بهمان کلمه نکره سابق دارد.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه:226 روایة: 2

احمدعلی بابادی

امام صادق علیه السلام فرمود: خدا بزرگوارتر از آن است که مردم را به آنچه توانائیش را ندارند تکلیف کند و خدا نیرومندتر از آن است که در حوزه فرمانروائى او چیزى باشد که آنرا اراده نکرده باشد.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 224 روایة: 13

احمدعلی بابادی

امیرالمؤمنین(ع) پس از بازگشت از جنگ صفین در کوفه نشسته بود که پیرمردى آمد و در برابر آن حضرت زانو زد و سپس عرض کرد: اى امیر مؤمنان، بفرمائید که آیا رفتن ما بجنگ اهل شام به قضا و قدر خدا بود؟ حضرت فرمود: آرى اى پیرمرد به هیچ تلى بالا نرفتید و به هیچ دره ‏اى سرازیر نشدید مگر به قضا وقدر خدا، پیرمرد گفت: اى امیر مؤمنان رنجیکه من در این راه بردم بحساب خدا گذارم؟ (یعنى چون رفتن من بقضاء و قدر خدا بوده است پس من اجرى نخواهم داشت) حضرت فرمود: ساکت باش اى پیرمرد بخدا سوگند که خدا اجر بزرگى نسبت برفتن آنجا و اقامت در آنجا و بازگشت از آنجا به شما داده است، و شما نسبت به هیچ یک از حالات خود مجبور و ناچار نبودید پیرمرد گفت: چگونه میشود که ما در هیچ یک از حالات مجبور و ناچار نباشیم با آنکه رفتن و حرکات و بازگشت ما به قضا و قدر خدا باشد؟ حضرت به او فرمود: مگر تو گمان کنى که آن قضا حتمى بود و آن قدر لازم (بطوریکه اختیار از تو سلب شود و رفتن و جنگ کردنت به قدرت و اراده تو نباشد) اگر چنین می بود ثواب و عقاب و امر و نهى و بازداشت خدا بیهوده بود (زیرا در آن صورت انسان مانند ماشین خود کاری است که اگر درست کوکش کنند نافع باشد و چون بد جورش کنند زیان رساند و ماشین را امر و نهى کردن و توبیخ و تحسین نمودن بیهوده و باطلست) و نوید و بیم دادن انسان معنى ندارد نه گنهکار سزاوارى سرزنش دارد و نه نیکوکار اهلیت ستایش، بلکه گنهکار از نیکوکار سزاوارتر به احسانست و نیکوکار از گنهکار بع قوبت سزاورتر است (نیکوکار از بدکردار سزاوارتر بستایش نیست و بدکردار از نیکوکار سزاوارتر بنکوهش نباشد) این سخن گفتار برادران بت پرستان و دشمنان خداى رحمان و حزب شیطان و اهل قدر و مجوس این امت است، خداى تبارک و تعالى تکلیف با اختیار نموده (نه با جبر و اضطرار) و براى بیم دادن نهى فرموده (تا مردم فهمیده و با اختیار به چاه نیفتند) و برکردار اندک ثواب بسیار عطا فرموده، نافرمانى از او غلبه جوئى بر او نیست و فرمانبرى از او باکراه و زور نباشد به مردم آن ملکیت نداده که یکباره واگذار کرده باشد (چنانکه اهل تفویض گویند) و آسمانها و زمین و فضا را بیهوده نیافریده و پیغمبران را بدون جهت مژده گویان و بیم رسان مبعوث نساخته، این عقیده کافران آست، واى بر کافران از آتش دوزخ پیرمرد (که عقده دلش باز شده و از شادى در پوست خود نمی گنجید یک رباعى باین مضمون) انشاء نمود و می ‏گفت: توئى آن امامیکه بسبب اطاعت او از خداى رحمان در روز قیامت امید آمرزش داریم، از امر دین ما هر چه مشکلش بود روشن ساختى، در برابر این احسان پروردگارت بتو جزاى احسان عنایت کند.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 215 روایة: 1

احمدعلی بابادی

ابوبصیر گوید: خدمت امام صادق علیه‏السلام نشسته بودم که شخصى از او پرسید و گفت: قربانت گردم اى پسر پیمبر از چه جهت شقاوت به گنهکاران رسید تا خدا در علم خود بر عمل ایشان حکم به عذاب کرد امام علیه ‏السلام فرمود: اى سوال کننده، هیچ یک از خلق خدا نتواند بحق او قیام کند (و چنانکه شایسته او است انجام وظیفه نماید) و چون این مطلب را دانست (به آن حکم کرد) به اهل محبت خویش نیروى معرفتش عطا فرمود و سنگینى عمل (و اطاعت خویش) را از ایشان برداشت بطوریکه سزاوار آن بودند، و باهل معصیت نیروى معصیت بخشید براى آنچه از پیش نسبت بایشان می‏دانست و ایشان را از توانائى پذیرش از خود باز داشت و حال آنها با آنچه از پیش نسبت بایشان میدانست موافق گشت ( چون به دنیا آمدند آن نیرو را در معصیت صرف کردند) و نتوانستند وضعى پیش آورند که ایشان را از عذاب او برهاند زیرا علم خدا را به حقیقت باور کردن سزاوارتر است، اینست معنى (((خدا خواست هر چه را خواست)))و این است راز او.

شرح :
این حدیث شریف مربوط بباب طینت است که انشاءالله در اول جلد سوم به تفصیل بیان میشود زیرا ظاهرا سؤال از اینستکه: از کجا و بچه علت دسته‏اى در اول خلقت محکوم به شقاوت و عذاب خدا گشتند؟ امام پس از آنکه به مناسبت مقام اولا حال اهل سعادت را بیان میکند نسبت باهل شقاوت می‏فرماید چون خدا می‏دانست یکدسته از مخلوقش پس از آنکه به دنیا آیند طریق گناه و نافرمانى سپارند بدینجهت هنگام خلقت به آنها نیروى معصیت داد و ایشان از پذیرش اطاعت خود ممنوع کرد و این عمل براى اینستکه خدا به هر کس آنچه سزاوارست عنایت کند و توفیقات و الطاف خاصه خود را بیجا صرف نکند. طریقه و روش خردمندان این است که لباس نفیس و گرانقیمت را بر تن نوکر و فرزندیکه در خاک میغلطد نکنند و اسبى که گاز میگیرد افسارش کنند، باین فرق که انسان چون علمش کوتاهست هر چیزى را میآزماید و سپس بطوریکه سزاورا است عمل میکند ولى خداى تعالى چون که علام الغیوب است و هر پنهانى نزدش آشکار می‏باشد و گذشته و آینده هر چند که دور هم باشد از نظر علم او روشن است این عمل را پیش از خلقت انسان انجام میدهند یعنى هر چیز بجاى خود می‏گذارد، این است آنچه بفکر ناقص ما نسبت به بیان این حدیث شریف می‏رسد، ولى علامه مجلسى قدس الله سره این حدیث را در نهایت صعوبت و اشکال معرفى کرده و تطبیق آنرا بر مذهب عدلیه محتاج یتکلفات دانسته است، بنظر کوتاه ما صعوبت و اشکال در نظر مقدس ایشان از آن جهت پیدا شده که جمله (((لسبق علمه فیهم))) را چنین معنى کرده است: چون خدا می‏دانست که مخلوق تا ابزار و نیروى انجا تکلیف نداشته باشند نمی‏توانند تکلیف را انجام دهند لذا به آنها نیرو داد و اگر آن نیرو نمی‏داد جبرا و قهرا معصیت می‏کردند.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه:211 روایة: 2 

احمدعلی بابادی

امام صادق علیه ‏السلام فرمود: گاهى شخص سعید را براى اهل شقاوت برند تا آنجا که مردم گویند چقدر شبیه آنها شده بلکه این هم از آنهاست ولى سپس سعادت او را دریابد و اصلاحش کند (این شخص گاهى نیکو مآبى است که اتفاقا گناهانى از او سر زند و سپس باتوجه و یا اعمال شایسته آنها را جبران کند) و گاهى شقى را براه سعادتمندان برند تا آنجا که مردم گویند: چه اندازه به آنها ماند بلکه این هم از آنهاست و سپس شقاوت او را دریابد (و این شخص بد جنسى است که بدون تصمیم جدى یا براى تظاهر عمل خیرى انجام دهد و سپس بخمیره بد خویش گراید) آنرا که خدا (در لوح محفوظ) با سعادت نوشته است پایان کارش بسعادت انجامد اگر چه از دنیا باندازه فاصله میان دو دوشیدن ماده شتر (که چند لحظه بیش نیست) باقى نمانده باشد. (پس ملاک سعادت و شقاوت پایان عمر و زمان رفتن از دنیاست خدا ما و تمام مؤمنین را عاقبت بخیر و اهل سعادت فرماید).

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 213 روایة: 3

احمدعلی بابادی

سعادت در اصطلاح شرع امریستکه موجب دخول بهشت و راحت ابدى شود و شقاوت آنستکه موجب دخول دوزخ و عقوبت ابدى شود و مقصود از آفرینش سعادت و شقاوت تقدیر و اندازه‏گیرى تکالیفى است که مایه سعات و شقاوت گردد پس از آنکه خداى تعالى تکالیف واجب و حرام را مقرر داشت انسان را آفرید و با علم خود دانست که کدامیک از مخلوقش تکالیف موجب سعادت را بر گزیند و سرانجامش به سعادت کشد و کدام آنها موجبات شقاوت را انتخاب کند و عاقبتش بشقاوت رسد، پس یکدسته را سعید و یکدسته را شقى آفرید و او سعید را دوست دارد و شقى را دشمن و همچنین عمل صالح را دوست دارد اگر چه از شقى سر زند و گناه و معصیت را دشمن دارد اگر چه شخص سعید انجام دهد.

احمدعلی بابادی

امام صادق علیه السلام فرمود: از آنچه خدا به آن امر کرده یا از آن نهى فرموده چیزیکه در آن قبض و بسطى باشد نیست مگر آنکه براى خداى عزوجل نسبت به آن آزمایش و حکمى است.
شرح :
قبض و بسط تقریبا مانند حرکت و سکون است و داراى معنى عامى است که بیشتر اوضاع و احوال خلق را شامل می‏شود زیرا قبض و بسط خدا نسبت بدارائى مردم فقر و غناى آنهاست و نسبت به نفسشان غم و شادى آنها و نسبت ببدنشان مرض و تندرستى آنها و نسبت بکردارشان خذلان و توفیق ایشان و نسبت بدعایشان اجابت و عدم اجابت آنست و همچنین سایر جهات انسان از معنى قبض و بسط خارج نیست ولى چون در روایت دوم این قبض و بسط مقید بامر و نهى خدا شده است مختص می‏شود باموریکه مربوط بشرع و دین باشد و خدا در آن فرمان یا نهیى داشته باشد مانند فقر و غنى و صحت و مرض، که انسان در حالت فقر و مرض امر بصبر و شکیبائى دارد و در حال صحت و ثروت امر بپرداخت حقوق واجب و به دستگیرى از فقرا وصله رحم و مانند آن دارد پس تمامى این گونه احوال بندگان اولا بخواست و حکم خداست و ثانیا خدا بوسیله همین امور بندگانش را آزمایش و امتحان میکند نه براى آنکه خودش از حال خودش از حال آنها با خبر شود زیرا او علام العیوست بلکه براى آنکه استحقاق ثواب یا عقاب را بخود آنها بفهماند و حجت را بر آنها تمام کند.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 210 روایة: 2

احمدعلی بابادی

امام صادق علیه ‏السلام فرمود: هیچ قبض و بسطى (تنگى و فراخى، بستن و گشودنى) نباشد جز آنکه براى خدا نسبت به آن خواست و حکم و آزمایش است.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 210 روایة: 1

احمدعلی بابادی

ابوبصیر گوید: امام صادق علیه ‏السلام فرمود: هر کس معتقد شود که خدا از چیزیست یا در چیزیست کافر است، عرض کردم برایم توضیح دهید فرمود: مقصودم این است چیزى او را فرا گیرد یا او را نگهدارد یا چیزى بر او پیشى گیرد. و در روایت دیگریست: هر که گمان کند خدا از چیزیست، او را پدید آمده قرار داده و هر که گمان کند در چیزیست، او را در حصار قرار داده و هر که گمان کند بر چیزیست، او را قابل حمل قرار داده.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 173 روایة: 9 

احمدعلی بابادی

امام باقر(ع) فرمود: علم دو گونه است: 1- علمیکه نزد خدا در خزانه است و کسى از مخلوق از آن آگاه نیست 2- علمیکه خدا بفرشتگان و پیغمبرانش تعلیم کرده، علمى که بفرشتگان و پیغمبرانش تعلیم کرده (مطابق آنچه تعلیم کرده) واقع خواهد شد زیرا خدا نه خودش را تکذیب کند و نه فرشتگان و پیغمبرانش را و علمى که نزدش در خزانه است هر چه را خواهد پیش دارد و هر چه را خواهد پس اندازد و هر چه را خواهد ثبت کند.

 

اصول کافى ج:1 صفحه: 202 روایة: 6

احمدعلی بابادی

اسودبن سعید گوید خدمت امام باقر(ع) بودم که خود حضرت بدون آنکه من چیزى بپرسم شروع کرد و فرمود: ما حجت خدائیم ما باب خدائیم، ما زبان خدائیم، ما وجه خدائیم، ما دیده خدا در میان خلقش باشیم، مائیم سرپرستان امر خدا در میان بندگانش (امر خدا همان فرمانهاى خداست نسبت به بندگانش و یا به معنى مطلق کار و مطلب خدائى است مانند امر توحید و معاد و نبوت و عبادات و معاملات از نظر شرع ). 

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 199 روایة: 7

احمدعلی بابادی

امام صادق علیه ‏السلام فرمود: در آن میان که امیرالمؤمنین علیه‏ السلام در کوفه بر منبر سخنرانى می فرمود مردیکه نامش ذعلب بود برخاست و او مردى شیوا سخن و قوى القلب بود، پس گفت اى امیر مؤمنان آیا پروردگار تو را دیده‏ اى؟ امام فرمود: واى بر تو ذعلب من پروردگارى که ندیده ‏ام عبادت نکنم عرض کرد اى امیرمؤمنان، او را چگونه دیده ‏اى؟ فرمود واى بر تو اى ذعلب دیدگان او را بنگاه چشم نبینند بلکه دلها او را با ایمان حقیقى دریابند. 

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 188 روایة:4

احمدعلی بابادی