عالَمِ آخرت

به دیوار تکیه نکن ﻣﯿﺮﯾﺰﺩ... ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺗﮑﯿﻪ ﻧﮑﻦ، ﻣﯿﻤﯿﺮﺩ... ﺗﻨﻬﺎ خدﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ...

عالَمِ آخرت

به دیوار تکیه نکن ﻣﯿﺮﯾﺰﺩ... ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺗﮑﯿﻪ ﻧﮑﻦ، ﻣﯿﻤﯿﺮﺩ... ﺗﻨﻬﺎ خدﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ...

عالَمِ آخرت

الهـــــی چه عزتی دارد
اینکه بنـــــده ی تو باشم
و چه فخــری بالاتر از اینکه
تو خـــــدای من باشی
تو آنگونه خدایی هستی که من دوســـــت دارم
پس از من آن بنده ای را بساز که
تــو دوســـــت داری...

امیرالمؤمنین(ع) پس از بازگشت از جنگ صفین در کوفه نشسته بود که پیرمردى آمد و در برابر آن حضرت زانو زد و سپس عرض کرد: اى امیر مؤمنان، بفرمائید که آیا رفتن ما بجنگ اهل شام به قضا و قدر خدا بود؟ حضرت فرمود: آرى اى پیرمرد به هیچ تلى بالا نرفتید و به هیچ دره ‏اى سرازیر نشدید مگر به قضا وقدر خدا، پیرمرد گفت: اى امیر مؤمنان رنجیکه من در این راه بردم بحساب خدا گذارم؟ (یعنى چون رفتن من بقضاء و قدر خدا بوده است پس من اجرى نخواهم داشت) حضرت فرمود: ساکت باش اى پیرمرد بخدا سوگند که خدا اجر بزرگى نسبت برفتن آنجا و اقامت در آنجا و بازگشت از آنجا به شما داده است، و شما نسبت به هیچ یک از حالات خود مجبور و ناچار نبودید پیرمرد گفت: چگونه میشود که ما در هیچ یک از حالات مجبور و ناچار نباشیم با آنکه رفتن و حرکات و بازگشت ما به قضا و قدر خدا باشد؟ حضرت به او فرمود: مگر تو گمان کنى که آن قضا حتمى بود و آن قدر لازم (بطوریکه اختیار از تو سلب شود و رفتن و جنگ کردنت به قدرت و اراده تو نباشد) اگر چنین می بود ثواب و عقاب و امر و نهى و بازداشت خدا بیهوده بود (زیرا در آن صورت انسان مانند ماشین خود کاری است که اگر درست کوکش کنند نافع باشد و چون بد جورش کنند زیان رساند و ماشین را امر و نهى کردن و توبیخ و تحسین نمودن بیهوده و باطلست) و نوید و بیم دادن انسان معنى ندارد نه گنهکار سزاوارى سرزنش دارد و نه نیکوکار اهلیت ستایش، بلکه گنهکار از نیکوکار سزاوارتر به احسانست و نیکوکار از گنهکار بع قوبت سزاورتر است (نیکوکار از بدکردار سزاوارتر بستایش نیست و بدکردار از نیکوکار سزاوارتر بنکوهش نباشد) این سخن گفتار برادران بت پرستان و دشمنان خداى رحمان و حزب شیطان و اهل قدر و مجوس این امت است، خداى تبارک و تعالى تکلیف با اختیار نموده (نه با جبر و اضطرار) و براى بیم دادن نهى فرموده (تا مردم فهمیده و با اختیار به چاه نیفتند) و برکردار اندک ثواب بسیار عطا فرموده، نافرمانى از او غلبه جوئى بر او نیست و فرمانبرى از او باکراه و زور نباشد به مردم آن ملکیت نداده که یکباره واگذار کرده باشد (چنانکه اهل تفویض گویند) و آسمانها و زمین و فضا را بیهوده نیافریده و پیغمبران را بدون جهت مژده گویان و بیم رسان مبعوث نساخته، این عقیده کافران آست، واى بر کافران از آتش دوزخ پیرمرد (که عقده دلش باز شده و از شادى در پوست خود نمی گنجید یک رباعى باین مضمون) انشاء نمود و می ‏گفت: توئى آن امامیکه بسبب اطاعت او از خداى رحمان در روز قیامت امید آمرزش داریم، از امر دین ما هر چه مشکلش بود روشن ساختى، در برابر این احسان پروردگارت بتو جزاى احسان عنایت کند.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 215 روایة: 1

احمدعلی بابادی

قضا و قدر خداوند

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">