عالَمِ آخرت

به دیوار تکیه نکن ﻣﯿﺮﯾﺰﺩ... ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺗﮑﯿﻪ ﻧﮑﻦ، ﻣﯿﻤﯿﺮﺩ... ﺗﻨﻬﺎ خدﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ...

عالَمِ آخرت

به دیوار تکیه نکن ﻣﯿﺮﯾﺰﺩ... ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺗﮑﯿﻪ ﻧﮑﻦ، ﻣﯿﻤﯿﺮﺩ... ﺗﻨﻬﺎ خدﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ...

عالَمِ آخرت

الهـــــی چه عزتی دارد
اینکه بنـــــده ی تو باشم
و چه فخــری بالاتر از اینکه
تو خـــــدای من باشی
تو آنگونه خدایی هستی که من دوســـــت دارم
پس از من آن بنده ای را بساز که
تــو دوســـــت داری...

یکى از اصحاب گوید: چون امیرالمؤ منین علیه السلام ضربت خورد، عیادت کنندگان گردش را گرفتند، به حضرت عرض شد: اى امیرالؤ منین ! وصیت نما، فرمود: براى من متکائى گذارید (تا بتوانم بنشینم و با شما سخن گویم ) سپس فرمود: سپاس خدا را به اندازه شایستگیش ، همه از فرمانش پیروى کننده ایم ، چنانکه دوست دارد، او را میستایم ، و شایسته پرستشى جز خداى یگانه یکتاى بى نیاز نیست ، چنانکه خود را (در سوره توحید) نسبت داده است .
اى مردم هر شخصى از آنچه مى گریزد، در حالت گریزش به آن میخورد، (انسان میخواهد از مرگ بگریزد و معالجات پزشکان حاذق بر عکس ‍ نتیجه میدهد.)

مدت زندگى میدان راندن جان است بسوى اءجل (مانند مرکبى که مسافت معینى را بدون توقف می پیماید، مرکب جان انسان هم در میدان مدت عمرش بدون توقف حرکت میکند و به مقصدى که مرگ است میرسد) گریز از مرگ ، در آمدن و رسیدن به مرگ است ، چقدر از روزها را گذراندم و از نهان این امر کنجکاوى نمودم ، و خدا جز پنهان داشتن آن را نخواست ، هیهات ؟ علمى است نهان و پوشیده .
اما وصیت من این است که چیزى را براى خداى جل ثناؤ ه شریک نگیرید و سنت محمد (ص ) را ضایع نکنید (احکام و دستورهاى پیغمبر را ترک نکنید) این دو ستون را (که یکتا دانستن خدا و عمل به دستورهاى پیغمبر است ) به پا دارید، و این دو چراغ را روشن نگهدارید، تا زمانى که پراکنده نشوید از سرزنش بر کنار باشید، خدا هر کس را به اندازه توانائیش تکلیف کرده و بر نادانان سبک گرفته (زیرا توبه کسانى را که از روى نادانى مرتکب گناه شوند، قبول دانسته ) شما پروردگارى مهربان ، پیشوائى دانا و دینى محکم دارید، من دیروز همدم شما بودم و امروز براى شما درس پند و عبرتم (تا بدانید این بستر مرگ براى همه شما گسترده میشود) و فردا از شما جدا میشوم . اگر جاى پا در این لغزشگاه دنیا استوار ماند، همان است مراد و مطلوب ، (اگر زنده بمانم مطابق مقصود شماست و من هم بقضاء و قدر خدا خرسندم ) و اگر قدم بلغزد، بدانید که ما در سایه شاخه هاى درختان و پراکنده هاى بادها و زیر سایه ابرى که ، متراکمش در فضا از هم بپاشد و اثرش در زمین نابود گردد، زندگى میکنیم (پس اگر مُردم تعجب نکنید و بدانید که من هم یکى از از اجزاء جهان بى ثبات و زود گذرى بوده ام که سایه و باد و ابر آن را توضیح دادم ، بدانید که دنیا لغزشگاه است و آخرت پا برجا).
همانا من براى شما همسایه اى بودم که تنها پیکرم چند روزى در کنار شما بود (اما روح من از روح شما اوج بسیارى گرفته بود) و بزودى پیکر بى روح مرا تشییع میکنید، که بعد از حرکت آرامش یافته و پس از سخنگوئى دم فرو بسته باشد، باید همان آرامش پیکرم و دیده فرو بستنم و سکون اعضایم شما را موعظه میکند، زیرا همانها براى شما از سخنور شیوا پند دهنده تر است ، به امید دیدار (در روز قیامت ) با شما خداحافظى میکنم . (تا زنده بودم قدر مرا ندانستید، ولى ) فردا روزگار حکومت مرا میفهمید و خداى عزوجل از اسرار کار من براى شما پرده برمیدارد و پس از آنکه مسند من خالى شد و دیگرى به جایم نشست (و شما را به چنگال ستم خود گرفت ) مرا مى شناسید (و قدرم را مى دانید و آرزوى یک ساعت دیدار و حکومت مرا میبرید ولى افسوس که جز آه و اندوه بهره ئى ندارید.
اگر زنده ماندم ، خودم صاحب اختیار خون و جانم هستم (یا ابن ملجم را میبخشم و یا قصاصش میکنم ) و اگر مردم ، مردن وعده گاه من است ، (اگر گذشت کنم ) آن گذشت براى من موجب قربت و براى شما حسنه و ثواب است ، پس در گذرید و چشم پوشید، مگر شما نمیخواهید که خدا از شما در گذرد (مقصود حضرت اظهار در گذشت از اصحاب و حلیت خواستن از آنهاست با آنکه کوچکترین تجاوزى نسبت به آنها ننموده ، چنانکه پیغمبر اکرم صلى اللّه علیه و آله هم از امتش حلیت طلبید و یا مقصود در گذشتن نسبت به ضربت خوردن خود او است ، یعنى اگر من مردم ، به جان مردم نیفتید و به خاطر من عده ئى را نکشید و یا اگر کسى نسبت به شما چنین کرد تا ممکن است از او در گذرید) اى واى ! دریغا بر آن غافلى که عمرش علیه خود او حجت شود، یا روزگار زندگیش او را به بدبختى کشاند، خدا ما و شما را از کسانى قرار دهد که هیچ خواهش و تمایلى او را از اطاعت خدا باز ندارد و پس از مرگ عقوبتى به او نرسد، همانا ما مملوک خدائیم و به او زنده ایم ، سپس متوجه امام حسن علیه السلام شد و فرمود: پسر جانم ، به جاى یک ضربت ، یک ضربت بزن و کار ناروا مکن .

 

 

اصول کافى جلد 2 صفحه 66 روایة 6

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">