عالَمِ آخرت

به دیوار تکیه نکن ﻣﯿﺮﯾﺰﺩ... ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺗﮑﯿﻪ ﻧﮑﻦ، ﻣﯿﻤﯿﺮﺩ... ﺗﻨﻬﺎ خدﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ...

عالَمِ آخرت

به دیوار تکیه نکن ﻣﯿﺮﯾﺰﺩ... ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺗﮑﯿﻪ ﻧﮑﻦ، ﻣﯿﻤﯿﺮﺩ... ﺗﻨﻬﺎ خدﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ...

عالَمِ آخرت

الهـــــی چه عزتی دارد
اینکه بنـــــده ی تو باشم
و چه فخــری بالاتر از اینکه
تو خـــــدای من باشی
تو آنگونه خدایی هستی که من دوســـــت دارم
پس از من آن بنده ای را بساز که
تــو دوســـــت داری...

امام باقر علیه السلام فرمود: چون حضرت قائم در مکه قیام کند و خواهد متوجه کوفه شود منادیش فریاد کشد که، کسى خوردنى و آشامیدنى همراه خود بر ندارد، و سنگ حضرت موسى که به وزن یک بار شتر است با آن حضرت است، در هر منزلى که فرود آیند، چشمه آبى از آن سنگ بجوشد که گرسنه را سیر و تشنه را سیراب کند و همان سنگ توشه آنهاست تا هنگامى که در نجف به پشت کوفه فرود آیند.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 336 روایة: 3

احمدعلی بابادی

امام باقر علیه‏ السلام فرمود: عصاى موسى از آن آدم علیه‏ السلام بود که به شعیب رسید و سپس به موسى بن عمران رسید، آن عصا نزد ماست و اندکى پیش نزدم بود و مانند وقتى که از درختش باز شده سبز است، و چون از او باز پرسى می ‏شود، جواب گوید و براى قائم ما علیه السلام آماده گشته است، او با آن همان کار که موسى می ‏کرد انجام دهد، آن عصا هراس آور است و ساخته‏ هاى نیرنگى جادوگران را می ‏بلعد و به هر چه مأمور شود انجام دهد، چون حمله کند، هر چه به نیرنگ ساخته ‏اند می ‏بلعد و برایش دو شعبه باز شود که یکى در زمین و دیگرى در سقف باشد و میان آنها (میان دو فکش) چهل ذراع باشد و نیرنگ ساخته ‏ها را با زبانش می ‏بلعد (چنانچه در زمان موسى علیه السلام جادوهاى جادوگران را بلعید).

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 335 روایة: 1

احمدعلی بابادی

امام باقر علیه‏ السلام فرمود: اسم خدا هفتاد و سه حرف است و تنها یک حرف آن نزد آصف بود، آصف آن یک حرف را گفت و زمین میان او و تخت بلقیس در هم نوردید تا او تخت را به دست گرفت، سپس زمین به حالت اول باز گشت، و این عمل در کمتر از یک چشم بهم زدن انجام شد و ما هفتاد و دو حرف از اسم اعظم را داریم و یک حرف هم نزد خداست که آنرا در علم غیب براى خود مخصوص ساخته و لاحول و لاقوة الا بالله العظیم.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 343روایة: 1

احمدعلی بابادی

امام صادق علیه ‏السلام می ‏فرمود: به خدا که من کتاب خدا را از آغاز تا پایانش می‏دانم، (((چنانکه گوئى در کف دست من است))) در قرآن است خبر آسمان و خبر زمین و خبر گذشته و خبر آینده، خداى عزوجل فرماید: (((بیان هر چیز در آن است))).

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 333 روایة 4

احمدعلی بابادی

امام باقر علیه ‏السلام فرمود: جز دروغگو هیچ کس از مردم ادعا نکند که تمام قرآن را چنانکه نازل شده، جمع کرده است، و کسى جز على بن ابیطالب و امامان پس از وى علیهم ‏السلام آن را چنانکه خدای تعالى فرستاده، جمع و نگهدارى نکرده ‏اند.

 

اصول‏ کافى جلد : 1 صفحه: 332 روایة: 1 

احمدعلی بابادی

ابراهیم گوید: پدرم گفت، به امام کاظم علیه ‏السلام عرض کردم: قربانت گردم، به من بفرمائید که: آیا پیغمبر ما صلى الله علیه و آله وارث تمام پیغمبران است؟ فرمود: آرى، عرض کردم: از زمان آدم تا به خود آن حضرت برسد؟ فرمود: خدا هیچ پیغمبرى را مبعوث نفرمود، جز اینکه محمد صلى الله علیه و آله از او اعلم بود، عرض کردم: عیسى بن مریم مردگان را به اذن خدا زنده میکرد، فرمود: راست گفتى و سلیمان هم نطق پرندگان را میفهمید و پیغمبر صلى الله علیه و آله هم بر این مراتب توانائى داشت، سپس فرمود: چون سلیمان شانه سر را حاضر نیافت و در امر او به شک افتاد، گفت: (سوره النمل آیه 20 ) (((چرا شانه سر را نمی‏بینم مگر او غایب است؟ (((پس بر او خشمگین شد و گفت، (((او را عذابى سخت میکنم و یا سرش را می‏برم و یا باید دلیل روشنى آرد))) و خشم سلیمان بر شانه سر براى این بود که او سلیمان را به محل آب راهنمائى می ‏کرد، (موقعى که سلیمان و همراهانش به وسیله باد در هوا حرکت می کردند) خدا به این پرنده چیزى عطا کرده بود که به سلیمان عطا نفرموده بود، در صورتی که باد و مور و انس و جن و شیاطین و سرکشان مطیع او بودند ولى او جاى آب را در زیر هوا نمیدانست و پرنده میدانست.
خدا در کتابش فرماید (سوره الرعد آیه 31) (((و اگر قرآنى باشد که کوه ها با آن حرکت کنند یا زمین بدان شکافته شود (به وسیله آن طى الارض شود) یا مردگان بدان سخنگو شوند))) ما وارث آن قرآنیم که آنچه کوه ها به وسیله آن حرکت کند در آن است و بوسیله آن به کشورها مسافرت شود و مردگان بدان سخنگو شوند، ما آب را در زیر هوا تشخیص میدهیم و همانا در کتاب خدا آیاتى است که به وسیله آنها چیزى خواسته نشود جز اینکه خدا به آن اجازه دهد (هر دعائى از برکت آن آیات مستجاب شود) علاوه بر آنچه خدا براى پیغمبران گذشته اجازه فرموده است (علومى که به آنها عطا کرده است ) همه اینها را خدا در قرآن براى ما مقرر فرموده است، همانا خدا می فرماید (سوره النمل آیه 75) (((هیچ نهفته ‏اى در آسمانها و زمین نیست، جز اینکه در کتابى آشکار است))) و باز فرماید (سوره فاطر آیه 32) (((آنگاه این کتاب را به کسانی که از میان بندگان خود انتخاب کرده ‏ایم به ارث دادیم))) و مائیم کسانی که خداى عزوجل انتخابمان کرده و این کتاب را که بیان همه چیز در آن است به ارثمان داده.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 328 روایه: 7

احمدعلی بابادی

امام صادق علیه السلام می ‏فرمود همانا علمى که به آدم علیه‏ السلام فرود آمد، بالا نرفت و عالمى نمیرد، جز اینکه علمش به ارث رسد، همانا زمین بدون عالم باقى نمی ماند.
شرح :
روایات این باب علاوه بر اینکه میرساند که ائمه (علیهم‏ السلام) یکى پس از دیگرى وارث علم یکدیگرند، اشاره دارد به اینکه خدای تعالى موضوع انتقال علم را در بشر با اسباب و شرایطى مقرر فرموده و بشر را واجد آن شرائط ساخته و اسباب را در اختیارش نهاده است انسان را با زبانى گویا و گوشى شنوا و چشمى بینا خلق فرمود، تا بتواند آنچه را می‏داند، به دیگران بگوید و آنها بشنوند و بیاموزند و نیز نوشتن به توسط قلم را به او آموخت، تا بتواند معلومات خود را در صفحه ‏اى نقش کند و آیندگان پس از خود را از آن بهره‏مند سازد این اسباب و قوا و صدها مانند آن، از شرایط انتقال علم و تکمیل و ترقى آن است در بشر و چون این اسباب و قوا به حیوانات و موجودات دیگر عطا نشده آثار علم در زندگى آنها دیده نمی ‏شود و ترقى و تکامل تنها در زندگى بشر جلوه کرده است و از همین راه است که قرآن کریم پس از چهارده قرن براى ما باقى مانده و به همین جهت است که در این روایات فرمودند: علمى که به آدم علیه ‏السلام فرود آمد بالا نرفت یعنى خدای تعالى اسباب باقى ماندن آن را در میان بشر فراهم آورد.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 323 روایه: 8

احمدعلی بابادی

امام باقر علیه‏ السلام فرمود: مردم رطوبت را می ‏مکند و نهر بزرگ را رها می ‏کنند، عرض شد: نهر بزرگ چیست؟ فرمود: رسول خداست و علمى که خدا به او عطا فرموده است. همانا خداى عزوجل سنت هاى تمام پیغمبران را از آدم تا برسد به خود محمد صلى الله علیه و آله براى او گرد آورد، عرض شد آن سنت ها چه بود؟ فرمود: همه علم پیغمبران، و رسول خدا صلى الله علیه و آله تمام آن را به امیرالمؤمنین علیه‏ السلام تحویل داد. مردى عرض کرد: اى پسر پیغمبر! امیرالمؤمنین أعلم است یا بعضى از پیغمبران امام باقر (به اطرافیان توجه کرد و) فرمود: گوش دهید این مرد چه میگوید؟!! همانا خدا گوش هاى هر که را خواهد باز می ‏کند من به او می گویم: خدا علم تمام پیغمبران را براى محمد صلى الله علیه و آله جمع کرد و آن حضرت همه را به امیرالمؤمنین تحویل داد، باز او از من می پرسید که على اعلم است یا بعضى از پیغمبران (و نمی فهمد که معنى سخن من این است که آنچه همه پیغمبران میدانستند على به تنهائى میدانست).
توضیح مقصود از مکیدن رطوبت این است که علومى که در دست ابوحنیفه و امثالش می باشد که از راه قیاس و اجتهاد و آراء و افکار خود بدست آورده ‏اند، مانند رطوبت و نمى است که در گودالى باقى مانده و منبع و سرچشمه ندارد و پیروان ایشان با عشق و علاقه فراوانى مانند عشق و علاقه طفل به پستان مادر براى یاد گرفتن آنها می ‏کوشند ولى علوم ما را که از نظر اتصالش به اقیانوس علم خدا مانند نهرى بزرگ در جریان است رها می ‏کنند (خداوندا رشته اتصال ما را تا دم مرگ از این نهر بزرگ قطع مفرما).

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 322 روایه: 6

احمدعلی بابادی

خیثمة گوید: امام صادق علیه ‏السلام به من فرمود: اى خیثمه، ما درخت نبوت و خانه رحمت و کلید حکمت و کانون دانش و محل رسالت و آمد و شدگاه فرشتگان و محل راز خدائیم، ما هستیم امانت خدا در میان بندگانش و ما هستیم حرم بزرگ خدا (پس رعایت و احترام ما از کعبه بیشتر است) ما هستیم امان خدا، ما هستیم پیمان خدا، هر که به پیمان ما وفا کند به پیمان خدا وفا کرده و هر که با ما پیمان شکنى کند پیمان و عهد خدا را شکسته است.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 321 روایه: 3

احمدعلی بابادی

على بن الحسین علیه السلام فرمود: مردم چه خرده‏ گیرى بر ما دارند؟ به خدا که ما درخت نبوت و خانه رحمت و کانون علم و آمد و شدگاه فرشتگانیم.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 320 روایه: 1

احمدعلی بابادی

محمدبن مسلم گوید: از امام صادق علیه‏ السلام درباره قول خداى عزوجل پرسیدم (سوره فصلت آیه 30) (((کسانی که گفتند: پروردگار ما خداست و سپس استوار شدند))) فرمود: یعنى بر امامان یکى پس از دیگرى استوار بماندند (((فرشتگان بر ایشان نازل شوند که بیم مدارید و اندوهگین مباشید و به بهشتى که به آن وعده می یافتید، شادمان باشید))).


توضیح استوارى بر ایمان به معنى پایدارى بر شرایط و لوازم آن است، مانند اطاعت و فرمانبردارى از دستورات دینى و عدم انحراف در عقاید قلبى و امام رضا علیه ‏السلام به یکى از شیعیان فرمود: استوارى بر ایمان همین است که شما شیعیان دارید یعنى کسانی که از طریقه شما منحرفند استوار نیستند و نزول فرشتگان در هنگام مرگ، یا در قبر و یا در قیامت است که به مؤمنین استوار گویند: از عقاب مترسید و بر از دست رفتن ثواب اندوهگین مباشید و یا آنکه بر اهل و مال و فرزند خود اندوهگین مباشید. 

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 320 روایه: 2 

احمدعلی بابادی

حضرت ابى‏ جعفر علیه ‏السلام درباره قول خدای تعالى (سوره الجن آیه 16) (((و اگر بر آن روش استوار شوند، آبى فراوان بدیشان نوشانیم))) فرمود: یعنى اگر بر ولایت على بن ابیطالب امیر مؤمنان و اوصیاء از فرزندان او استوار شوند و اطاعت آنها را در امر و نهیشان بپذیرند (((آب فراوانى به آنها نوشانیم))) یعنى ایمان را در دلشان جایگزین کنیم و مقصود از (((طریقه = روش))) ایمان به ولایت على و جانشینان اوست.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 319 روایه: 1

احمدعلی بابادی

سماعة گوید: از امام صادق علیه ‏السلام شنیدم که می ‏فرمود: شما را چه می شود که پیغمبر صلى الله علیه و آله را ناخوش و اندوهگین میکنید؟ مردى گفت: ما او را ناخوش می‏کنیم؟!! فرمود: مگر نمیدانید؟ که اعمال شما بر آن حضرت عرضه می شود و چون گناهى در آن بیند، اندوهگینش میکند؟ پس نسبت به پیغمبر بدى نکنید و او را (با عبادات و طاعات خویش) مسرور سازید.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 318 روایه: 3 

احمدعلی بابادی

یعقوب بن شعیب گوید: از امام صادق علیه‏ السلام راجع به قول خداى عزوجل (سوره التوبة آیه 105) (((در کار باشید که خدا و پیغمبر و مؤمنین کردار شما را می بینند))) پرسیدم، فرمود: مؤمنین ائمه هستند.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 318 روایه: 2

احمدعلی بابادی

ابوبصیر گوید امام صادق علیه‏ السلام فرمود: در هر بامداد کردار بندگان نیکوکار و فاسق‏تر رسول خدا صلى الله علیه و آله عرضه میشود، پس بر حذر باشید (از کردار ناشایست) و همین است معنى قول خدای تعالى (سوره التوبة آیه 105) (((در عمل کوشید که خدا و رسولش کردار شما را می بینند))) و ساکت شد.
توضیح نظر باینکه در آیه شریفه بعد از کلمه (((ورسوله))) کلمه (((والمؤمنون))) است که به ائمه علیهم السلام تفسیر شده است، امام صادق علیه ‏السلام آن کلمه را از لحاظ تقیه یا واضح بودن مطلب نفرمود و سکوت نمود.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 318 روایه: 1

احمدعلی بابادی

ابو یوسف بزاز گوید: امام صادق علیه ‏السلام آیه ( سوره الأعراف آیه 69) (((نعمتهاى خدا را به یاد آورید))) را تلاوت نمود و فرمود: میدانى نعمتهاى خدا چیست؟ عرض کردم: نه، فرمود: مقصود بزرگترین نعمتهاى خداست بر خلقش و آن ولایت ماست.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 316 روایه: 3

احمدعلی بابادی

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: چگونه باشد حال مردمی که سنت پیغمبر صلى الله علیه و آله را دگرگون ساختند و از وصى او رو گردان شدند؟ ایشان نمی‏ترسند که نعمت خدا را به ناسپاسى تغییر دادند و قوم خویش را به دوزخ که سراى هلاکت است، در آوردند))) سپس فرمود: ما هستیم آن نعمتى که خدا به بندگانش انعام فرموده هر که در روز قیامت کامیاب شود به وسیله ما است.
توضیح تغییر نعمت به ناسپاسى این است که به جاى شکر و سپاسگزارى از نعمت، کفران و ناسپاسى کند، پس خدا آن نعمت را از او بگیرد و عقوبت ناسپاسى برایش باقى ماند.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 315 روایه: 1

احمدعلی بابادی

امام صادق علیه السلام راجع به قول خدای تعالى (سوره الإسرا آیه 9) (((همانا این قرآن بدانچه استوارتر است، راهنمائى کند))) فرمود: به سوى امام راهنمائى می‏کند.

( از نظر آیات مشکل و متشابه قرآن که وجود مفسر و شارح بصیرى را طلب می‏کند و آن غیر از امام نتواند بود).

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 314 روایه: 2

احمدعلی بابادی

سالم گوید: از امام باقر علیه السلام پرسیدم راجع به قول خداى عزوجل (سوره فاطر آیه 32) (((آنگاه این کتاب را به کسانیکه از میان بندگان خود انتخاب کرده ‏ایم، به ارث دادیم. بعضى از ایشان به خود ستم کنند و بعضى معتدلند و بعضى باذن خدا به سوى نیکی ها شتابانند،))) فرمود: شتابنده به سوى نیکی ها امامست و معتدل امام شناس است و ستمگر به خویش کسى است که امام را نمیشناسد.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 311 روایه: 1

احمدعلی بابادی

ابوبصیر گوید: از امام باقر علیه ‏السلام شنیدم که این آیه را قرائت میفرمود (سوره العنکبوت آیه 49) (((بلکه قرآن آیاتی است روشن در سینه های کسانیکه به آنها علم داده ‏اند))) و با دست اشاره به سینه خود فرمود. 

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 310 روایه: 1

احمدعلی بابادی

امام باقر علیه ‏السلام راجع به قول خداى تعالى عزوجل (سوره الزمر آیه 9) (((آیا کسانى که دانند با کسانیکه ندانند یکسانند، تنها خردمندانند که پند پذیرند))) فرمود: ما هستیم کسانى که مى ‏دانند و آنها که نمى‏ دانند دشمنان مایند و شیعیان ما خردمندانند.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 307 روایه: 1

احمدعلی بابادی

امام باقر علیه السلام فرمود: به خدا که ما خزانه ‏دار خدائیم در آسمان و زمینش، نه آنکه خزانه ‏دار طلا یا نقره باشیم، بلکه خزانه ‏دار علمش هستیم.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 273 روایة: 2

احمدعلی بابادی

فضیل گوید از امام صادق علیه السلام راجع بقول خداى عزوجل (سوره الرعد آیه 7) (((و هر گروهى را رهبریست))) پرسیدم، فرمود: هر امامى رهبر است در دور اینکه در میان مردم است (رهبر مردم دوران خویش است).

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 272 روایة: 1

احمدعلی بابادی

ابن فضل گوید: از امام علیه السلام پرسیدم بهترین وسیله تقرب بندگان به خداى عزوجل چیست؟ فرمود بهترین وسیله تقرب بندگان بسوى خداى عزوجل اطاعت خدا و اطاعت رسول و اطاعت والیان امر است امام باقر(ع) فرمود: دوستى ما ایمان و دشمنى ما کفر است.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 266 روایة: 12

احمدعلی بابادی

امام صادق علیه السلام میفرماید: مائیم که خدا اطاعت ما را واجب ساخته، مردم راهى جز معرفت ما ندارند و بر نشناختن ما معذور نباشند. هر که ما را شناخت مؤمن است و هر که انکار کند کافر است و کسى که نشناسد و انکار هم نکند گمراه است تا زمانیکه بسوى هدایتى که خدا بر او واجب ساخته و آن اطاعت حتمى ماست بر گردد و اگر به همان حال گمراهى بمیرد خدا، هر چه خواهد با او کند.
شرح :
مقصود از کسانیکه ائمه را شناخته و انکار هم نکرده ‏اند آنهایند که عقل و فهم درک مقام امامت را ندارند و در قرآن از آنها به مستضعفین تعبیر شده است و همچنین کسانیکه از محیط تعلیمات مذهبى دور افتاده و مقام امام چنانکه شایسته است به ایشان معرفى نگشته در باره این اشخاص هم امید عفو و بخشش هست.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 266 روایة: 11

احمدعلی بابادی

ابو بصیر گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: همه امامان در فرمان و وجوب اطاعت یکسانند فرمود: آرى.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 265 روایة: 9 

احمدعلی بابادی

حسین بن ابى العلاء گوید: گفتار خود را درباره اوصیاء که اطاعتشان واجب است به امام صادق علیه السلام عرض کردم فرمود: آرى ایشانند همان کسان که خداى تعالى فرماید (سوره النساء آیه59  ) (((اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیغمبر و والیان امر از خودتان را))) (یعنى مقصود از والیان امر، اوصیاء باشند) و ایشانند همان کسان که خداى عزوجل فرموده است (سوره المائده آیه 55) (((ولى شما فقط خداست و رسولش و کسانی که ایمان آورده‏ اند))).

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 264 روایة: 7

احمدعلی بابادی

امام باقر علیه السلام در باره قول خداى عزوجل (سوره النساء آیه 54) (((به آنها سلطنت بزرگى دادیم))) فرمود مقصود اطاعت آنها که بر مردم واجب است.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 263 روایة 4 

احمدعلی بابادی

امام باقر فرمود: ابو عبدالله جدلى بر امیرالمؤمنین علیه السلام وارد شد حضرت فرمود اى ابوعبدالله نمیخواهى ترا خبر دهم از قول خداى عزوجل (سوره النمل آیه 89 و 90) (((هر که کار نیکى آورد بهتر از آن را پاداش گیرد و از هراس روز قیامت ایمن باشند))) و هر که کار بدى آورد به رو در دوزخ افتد، مگر ممکن است جز آنچه کرده‏ اید جزا بینید))) عرض کرد چرا اى امیر مؤمنان قربانت گردم، فرمود: کار نیک شناختن ولایت و دوستى ما اهل بیت است و کار بد، انکار ولایت و دشمنى ما اهل بیت است و باز هم آن آیه را تلاوت فرمود.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 262 روایة: 14

احمدعلی بابادی

و در باره قول خداى تبارک و تعالى (آیه 122 سوره الانعام) (((آیا کسی که مرده بود و ما او را زنده کردیم و به او نورى دادیم که میان مردم راه رود))) امام باقر علیه السلام فرمود: مرده کسى است که به چیزى معرفت نداشته باشد و نوریکه با آن میان مردم راه رود، امامى است که از او پیروى می‏کند، و اینکه فرماید (((مانند کسى است که در ظلمات باشد و نتواند از آن به در رود))) کسى است که امام را نشناسد.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 262 روایة: 13

احمدعلی بابادی

امام صادق علیه السلام راجع بقول عزوجل ( سوره البقرة آیه 269) (((به هر که حکمت دادند خیر بسیارى دادند))) فرمود: مراد به حکمت اطاعت خدا و معرفت امام است.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 261 روایة: 11

احمدعلی بابادی

ابوحمزة گوید: امام باقر به من فرمود: اى اباحمزة: هر یک از شما که خواهد چند فرسخى پیماید براى خود راهنمائى گیرد. تو که به راه هاى آسمان نادانترى تا به راه هاى زمین، پس براى خود راهنمائى طلب کن (و آن راهنما غیر از اهلبیت پیغمبر نباشد زیرا از آسمان وحى در خانه آنها نازل شده و راه بهشت و جهنم را آنها دانند).

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 261 روایة: 10

احمدعلی بابادی

هشام بن حکم گوید: امام صادق علیه السلام به زندیقى که پرسید: پیغمبران و رسولان را از چه راه ثابت میکنى؟ فرمود: چون ثابت کردیم که ما آفریننده و صانعى داریم که از ما و تمام مخلوق برتر و با حکمت و رفعت است و روا نباشد که خلقش او را ببینند و لمس کنند و بیواسطه با یکدیگر برخورد و مباحثه کنند، ثابت شد که براى او سفیرانى در میان خلقش باشند که خواست او را براى مخلوق و بندگانش بیان کنند و ایشان را به مصالح و منافعشان و موجبات تباه و فنایشان رهبرى نمایند، پس وجود امر و نهى کنندگان و تقریر نمایندگان از طرف خداى حکیم دانا در میان خلقش ثابت گشت و ایشان همان پیغمبران و برگزیده ‏هاى خلق او باشند، حکیمانى هستند که به حکمت تربیت شده و به حکمت مبعوث گشته ‏اند، با آنکه در خلقت و اندام با مردم شریکند در احوال و اخلاق شریک ایشان نباشند. از جانب خداى حکیم دانا به حکمت مؤید باشند، سپس آمدن پیغمبران در هر عصر و زمانى به سبب دلائل و براهینى که آوردند ثابت شود، تا زمین خدا از حجتى که بر صدق گفتار و جواز عدالتش نشانه‏ اى داشته باشد، خالى نماند.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 236 روایة: 1

احمدعلی بابادی

امام صادق علیه السلام فرمود: امر تشیع خود را براى خدا قرار دهید نه براى مردم، زیرا آنچه براى خداست به حساب او گذارده شود و آنچه براى مردم است، بسوى خدا بالا نرود: بخاطر دینتان با مردم ستیزه نکنید، زیرا ستیزه کردن دل را بیمار کند، خدایتعالى به پیغمبرش (ص) فرمود: (((تو نمی‏توانى کسى را که دوست دارى هدایت کنى، بلکه خدا هر که را خواهد هدایت کند) و فرموده است (سوره یونس آیه 100) (((مگر تو می‏توانى مردم را مجبور کنى که ایمان آورند))) مردم را رها کنید زیرا آنها از مردم تعلیم گرفتند و شما از رسول خدا (ص) تعلیم گرفتید. من از پدرم شنیدم که می‏فرمود: چون خداى عزوجل بر بنده ‏اى نویسد که باید در این امر (تشیع) داخل شود از رفتن پرنده به آشیانه‏ اش شتابنده‏ تر شود.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 235 روایة: 4

احمدعلی بابادی

امام صادق علیه السلام فرمود: چون خدا خیربنده ‏اى را خواهد، اثرى از نور در دلش گذارد و گوشهاى دلش را باز کند و فرشته ‏اى بر او گمارد که نگهدارش باشد و چون براى بنده ‏اى بد خواهد، اثرى از سیاهى در دلش افکند و گوشهاى دلش را ببندد و شیطانى بر او گمارد که گمراهش کند، سپس این آیه (سوره الأنعام آیه 125) را قرائت فرمود: (((هر که را خدا خواهد هدایت کند، سینه او را براى اسلام آوردن بگشاید. (عاشق و فریفته شود) و هر که را خواهد گمراه کند سینه‏ اش را تنگ و سخت کند که گوئى به آسمان خواهد رفت))) (سختى مسلمان شدن در نظر او مانند به آسمان رفتن است).

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 234 روایة: 2

احمدعلی بابادی

ثابت بن سعید گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: اى ثابت شما را با مردم چکار؟ از مردم دست بردارید و هیچکس را به مذهب خود نخوانید، به خدا اگر اهل آسمانها و اهل زمینها گرد آیند تا بنده ‏اى را که خدا گمراهیش را خواسته، هدایت کنند نتوانند، و اگر اهل آسمانها و اهل زمینها گرد آیند تا بنده‏ اى را که خدا هدایتش را خواسته، گمراه کنند نتوانند، از مردم دست بردارید و هیچکس نگوید: این عموى من، برادر من، پسر عموى من، همسایه من است (و من نمی‏توانم نزدیکانم را در گمراهى ببینم) زیرا چون خدا نسبت به بنده ‏اى اراده خیر نماید روحش را پاک کند پس هر مطلب حقى را بشناسد و هر زشت و باطلى را انکار کند، پس از آن خدا در دلش مطلبى اندازد که کارش را فراهم آورد. (یعنى ولایت ائمه را بدلش اندازد که سعادت و نجاتش را فراهم آورد).

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 233 روایة: 1 

احمدعلی بابادی

امام صادق علیه السلام فرمود: خدا به هیچ بنده ‏اى نعمتى ندهد جز آنکه نسبت به آن حجتى گردنگیرش کند، پس کسى که خدا بر او منت نهاده و توانایش ساخته حجتش بر او انجام تکالیف الهى و بدوش کشیدن از زیر دستان و ناتوانتران است و کسى را که بر او منت نهاده و در مالش توسعه داده است، همان مالش بر او حجت است و باید با عطایش به فقرا رسیدگى کند: و کسى را که خدا بر او منت نهاده و در میان فامیلش شریف و خوش سیما قرار داده، حجت خدا بر او این است که خدا را نسبت به آن نعمت شکر کند و بر دیگران گردنفرازى نکند و بواسطه شرف و جمالش از حقوق ضعفا جلوگیرى نکند.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 230 روایة: 6

احمدعلی بابادی

امام صادق صادق علیه السلام فرمود خدا بر مردم به آنچه به آنها و به ایشان معرفى کرده حجت آورد (یعنى به مقدار عقل و فهمى که به ایشان داده و مطابق خیر و شرى که به آنها شناسانده، باز خواست کنند نه بیش از آن مقدار که از عدالت بدور است).

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 228 روایة: 1

احمدعلی بابادی

حمزة بن حمران گوید: از امام صادق علیه السلام راجع به استطاعت پرسیدم، جوابم نفرمود، بار دیگر خدمتش رسیدم و عرض کردم: اصلحک الله راجع به استطاعت مطلبى به قلم در آمده که جز آنچه از شما بشنوم خارجش نکند.حضرت فرمود: آنچه در دلت باشد بتو زیان نرساند (زیرا من از آن آگاهم و یا چون نزد من بپرسش آمده‏ اى) عرض کردم اصلحک الله من میگویم: خداى تبارک و تعالى بندگانش را تلکیف نمی‏کند به چیزیکه استطاعت ندارند و نه بچیزى که طاقت ندارند، و چیزى را جز به اراده و خواست و قضاء و قدر خدا انجام ندهند، فرمود، همین است آن دینى که من و پدرانم بر آنیم یا مانند این تعبیر را فرمود.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه: 228 روایة: 4

احمدعلی بابادی

مردى بصرى گوید: از حضرت صادق علیه السلام درباره استطاعت پرسیدم. حضرت فرمود: تو میتوانى کارى انجام دهى که نبوده است؟ گفت: نه، فرمود: می‏توانى از کارى که انجام یافته باز ایستى؟ گفت: نه، فرمود: پس تو کى استطاعت دارى؟ گفت: می‏دانم، حضرت به او فرمود: خدا مخلوقى را آفرید و ابراز استطاعت را در آنها قرار داد ولى کار به ایشان واگذار نفرمود. پس ایشان چون کار انجام دهند هنگام کار و همراه کار استطاعت بر آن کار دارند. اگر کارى را در ملک خدا انجام ندادند استطاعت نداشته ‏اند کار انجام نشده استطاعت آن معلوم نیست، زیرا خداى عزوجل مقتدرتر از آن است که کسى در ملک او با او رقابت کند، مرد بصرى گفت: پس به ایشان واگذار شده است؟ فرمود: نه، گفت پس در چه حالند؟ فرمود: (پیش از آنکه خدا آنها را بیافریند) کار و وضع آنها را دانست پس ابزار همان کار را در وجودشان قرار داد و چون انجام دهند مقارن عمل استطاعت دارند، مرد بصرى گفت: گواهى، دهم که حق همین است و شما خاندان نبوت و رسالت هستید.
توضیح در این حدیث شریف علاوه بر آنکه امام استطاعت را توصیح داده و آنرا توانائى حال عمل دانسته است نه قبل و نه بعد از آن، مطلبى بیان فرموده است که به نظر ما فتح باب براى جواب از اشکال اخبار طینت است زیرا فرموده: خدا کار وضع آنها را دانست پس ابراز انکار را در وجودشان قرار داد یعنى چون دانست که سلمان و بوذر و مقداد مثلا وقتیکه بدنیا آیند پیرو حق باشند و منحرف نشوند لذا ایشان را از طینت علیین آفرید و در شکم مادر قرین سعادتشان ساخت و پدر و مادر و محیط و قواى ظاهر و باطنشان را مناسب وضعشان آفرید و چون دانست که فرعون و بوجهل و بولهب و پیروان ایشان چون به دنیا آیند با خدا و فرستادگان و برگزیدگانش بمبارزه برخیزند و حق را زیر پا گذارند: ایشان را از طینت سجین آفرید و بر آنها مهر شقاوت زد و ایشانرا در صلب پدران و مادران ناپاک هم جنس خودشان قرار داد و استفاده این معنى از کلام امام (ع) بسیار روشن است خصوصا با ملاحظه نکره آوردن کلمه (((فعل))) مقدما و معرف بلام آوردن آن مؤخرا که در علم ثابت است که چنین الف لامى عهد ذکرى است و اشاره بهمان کلمه نکره سابق دارد.

 

اصول کافى جلد 1 صفحه:226 روایة: 2

احمدعلی بابادی